نقش مثبت و منفی بازیگران زنان؛ کلیشه یا واقعیت؟
اخیرا زهرا سعیدی، بازیگر باسابقه سینما و تلویزیون در مصاحبهای علت کمرنگ شدن خود در فیلم و سریالها را این گونه بیان کرده است: «متاسفانه تلویزیون بسیار کلیشهای با نقش زن برخورد میکند. این که زن نباید خلافی داشته باشد یا نباید اشتباه کند و همیشه باید مظلوم و سربهزیر باشد و این زن را صرفا در تلویزیون میبینیم.»
«کلیشه» مفهومی اعتراضی در بطن نظریات ارائه شدهی جامعهشناسان فمینیست است؛ مفهومی که از پیشبرد انتقادات زنان از وضعیت خود، معیار و تعریف روشنی ارائه نمیدهد.
از این رو آنچه در ذیل مفهوم کلیشه جنسیتی گنجانده شده است، بیشتر به معنای تکرار مکرراتِ چیزی یا نقشی در نسبت با جنسیت افراد است و این تکرار مذموم شمرده میشود، بدون آنکه معیارهای دیگری چون فطرت و کمال شخص لحاظ و هدف نهایی این مذمتها روشن شود!
برای نمونه استفاده از عروسک، رنگ صورتی و لاک برای دختربچهها را کلیشههایی جنسیتی عنوان میکنند؛ درحالی که غافل از میل و علاقهی دختربچهها به عروسک بازی، رنگهای روشن و لاک زدن طبیعی است.
با این حال به نظر میرسد برخی جامعه شناسان فمینیست غربی در حال ترمیم اصطلاح «کلیشه» و تعمیم آن بر ساحتهای شخصیتی و اجتماعی زنان هستند.
از دیگر انتقادات جامعهشناسان فمینیست میتوان به واگذاری نقشهای منفی به زنان سالخورده اشاره کرد. همانگونه که خانم «آنا لئون گوررو» در کتاب آسیبشناسی اجتماعی بیان کرده است و عواقب این امر را کاهش عزت نفس زنان، افزایش افسردگی زنان خصوصا زنان میانسال و سالخورده، به وجود آمدن انگارههای منفی نسبت به زنان سالخورده و کاهش ارزش اجتماعی زنان سالخورده عنوان کرده است.
بر این اساس واگذاری مکرر نقشهای منفی به زنان سالخورده در فیلمهای ساخت کمپانیهای سینمایی را کلیشه خواندهاند؛ اما امروز شاهد آن هستیم که بازیگران زن با وجود تنوع در سبک نقشهای ایفا شده در فیلم و سریالهای ایرانی، اعم از مثبت و منفی به دلیل سلیقهی شخصی خود که تحت عنوان ذائقه عنوان میکنند، از اصطلاح «کلیشه» که دارای باگ مفهومی است در جهت به کرسی نشاندن سلیقهی خود در سطح کلان استفاده میکنند.