مقالهای تحت عنوان "برابری جنسیتی در اسپانیا و پرتغال از ۲۰۰۶ تا ۲۰۲۲ در اقتصاد و رقابت" در سال ۲۰۲۳ و در نشریهی بین المللی "جهانی شدن، رقابت پذیری و حکومت پذیری (GCG)" منتشر گردید که در آن با بررسی جداول نمرهی میانگین بخشهای آسیای مرکزی، خاورمیانه و شمال آفریقا، آمریکای شمالی، اروپا، آمریکای لاتین، شرق و جنوب آسیا در چهار مولفهی سیاست، اقتصاد، بهداشت، آموزش به بررسی علت افت شاخص اقتصادی در کشورهای اروپایی خاصتا اسپانیا و پرتغال میپردازد."
"خوان ریوا ماتا" در مقالهی خود علت افت مشارکت اقتصادی زنان در این دو کشور را وجود نظریهی "پدرسالاری" عنوان مینماید. طبق نظریهی پدرسالاری وجود وزرای زنان و برابری جنسیت، کسب کرسیهای سیاسی مجلس و دولت توسط زنان، سبب افزایش قدرت سیاسی زنان و افزایش قدرت چانهزنی آنان در ورود به بازارهای اقتصادی و رقابت میگردد. این در حالیست که روند مشارکت اقتصادی زنان در شاخص جهانی اروپا در بازه زمانی ۲۰۰۶ تا ۲۰۲۲ و روند مشارکت اقتصادی زنان در دو کشور اسپانیا و پرتغال در بازهی زمانی مذکور افت قابل ملاحظهای داشته است.
علیرغم آنکه "خوان ریوا ماتا" به طور آشکار از سقوط اعتبار نظریهی پدرسالاری و سیاستگذاریهایی که ضمن آن در کشورهای اروپایی خصوصا اسپانیا و پرتغال انجام شده است میگوید، از عدم توفیق کشورهای اسپانیا و پرتغال در کاهش شکاف جنسیتی ابراز تاسف مینماید.
اما نوعی وفاداری به نظریه پدرسالار و تلاش مضطرانه برای تحقق برابری جنسیتی در این مقاله به چشم میخورد. با دقت نظر بر واکاوی علت این وفاداری چنین میتوان دریافت که دست کم مسئلهی نویسنده، "زن" و "عدالت جنسیتی" نیست! بلکه افزایش بازدهی اقتصادی کشورهای مذکور است؛ تا جایی که برابری دستمزدها را وسیلهای برای رسیدن به افزایش بازدهی اقتصادی قلمداد مینماید.
به عبارت بهتر زنان و مسئلهی دستمزدشان وسیلهای برای مرتفع شدن مسئلهی رکود اقتصادی است نه "مسئلهای مستقل" در جهت بهبود زندگی ایشان!