«به نقل از forbes.com زنان سیاستمدار باید بیشتر از مردان با آزار و اذیتها و خشونت دست و پنجه نرم کنند. تعدادی از زنان سیاستمدار غربی که با خشونتها و آزار گسترده به واسطه رده سیاسیشان دست و پنجه نرم میکنند بدین شرح است؛
«میشل وو» شهردار بوستون به هدف برتریطلبان سفیدپوست مبدل شده است.
«پرامیلا جایپال»، نماینده کنگره از واشنگتن توسط مردی با اسلحه بیرون از خانه اش تحت تعقیب قرار گرفت.
«الکساندریا اوکاسیو کورتز»، نماینده نیویورک، روزانه تعداد نجومی تهدیدات را دریافت میکند. براساس پایگاه داده ملی آمریکا، سیاست برای زنان در ایالات متحده به طور فزایندهای خطرناک شده است، جایی که آنها سه برابر بیشتر از همکاران مرد خود مورد هدف قرار میگیرند.»
در ادبیات نظری فمینیسم، عدالت جنسیتی (Gender justices) تفسیر به برابری در دسترسی و بهرهبرداری از فرصتها و امکانات، برای تمام جنسیتها اعم از مرد و زن شده است. حال آنکه نکتهی مهمی در این نظریه مغفول مانده است و آن «تامین کرامت زن» به عنوان یک انسان است. این درحالیست که اکرام و احترام به شخصیت انسانی هر جنس به عنوان اولین حقوق انسانی محسوب میشود ((و محققاً ما به فرزندان آدم کرامت دادیم و آنها را به مرکب برّ و بحر سوار کردیم و از هر غذاى پاکیزه روزیشان کردیم و آنان را بر بسیارى از مخلوقات خود برترى بخشیدیم. اسراء/۷۰)).
لذا مادامی که در نظریات عدالت جنسیتی غرب از حق اکرام و احترام انسانی برای زن، نظریه پردازی و چشماندازی جدی به میان نیامده است نمیتوان حقوق زن را احقاق نمود!
برای اثبات این مدعا به خبری که در ابتدا پرداخت شد بار دیگر توجه کنید؛ «چرا زنان سیاستمدار آمریکایی علیرغم برخوردار بودن از برابری در دسترسی و بهرهبرداری از امکانات و فرصتها با مردان، بیشترین خشونتها و تهدیدها را تجربه میکنند تا جایی که «سوزان کالینز» سناتور آمریکایی در مصاحبهای با نیویورکتایمز جملهی پربازدید و بحث برانگیزی در رابطه با آزارها و خشونتهای فراوان وارده به زنان سیاستمدار چنین میگوید: «من تعجب نمیکنم اگر یک سناتور یا یکی از اعضای مجلس کشته شود!»
سطح و رده سیاسی زنان نیز عامل بازدارنده در مواجهه با خشونت نیست، به گونهای که حتی نانسی پلوسی رئیس سنای آمریکا هدف خشونت مهاجمی که او را تهدید به شکستن زانوهایش نموده بود، قرار گرفت و خانهاش مورد هجوم این فرد واقع شد، که در اثر این حمله همسر او شدیداً مجروح گردید!
چنین به نظر میرسد که نیمهی پنهان و مهم برقراری عدالت جنسیتی ایجاد و تضمین حفظ حق اکرام و احترام انسانی برای زنان است. چگونه زن پلیس، زن سیاستمدار، زن عابر و هر زنی در هر کسوت و مکنتی میتواند به عدالت جنسیتی دست یابد درحالی که حق اولیهی انسانی او مورد پذیرش و به رسمیت شناخته نشده است؟!
یکی از ساحات بنیادینی که در مواجههی اسلام با غرب در مسئلهی زن وجود دارد در این است. اسلام به کرات و در وجوه متعدد در تلاش تمام قد برای ترسیم پر مایه اکرام و احترام زن است، و حق اولیهی انسانی او را ترسیم میکند. حقی که پیش فرضی برای دستیابی به سایر حقوق اوست. این حق در تفاوتهای حقوقی زن و مرد در نظام حقوقی اسلام، پیشفرضی است که در راستای تضمین حفظ کرامت زنان خواهد بود.