«به گزارش خبرگزاری phys بر اساس آمارهای ملی ارائه شده، زنان بومی در استرالیا ۸ برابر بیشتر از زنان غیر بومی در معرض خطر قتل هستند. ارقام گردآوری شده توسط موسسه جرم شناسی استرالیا نشان میدهد، بخش قابل توجهی از این جرایم از سوی شریک جنسی این زنان اتفاق میافتد.۷۲.۲٪ زنان بومی توسط همسر قانونیشان، ۱۵.۹٪ توسط دوست پسر خود و ۵.۹٪ توسط شریک سابقشان به قتل رسیدند. متخلفین هم بومی و هم غیر بومی بودند و متاسفانه پلیس علیرغم درخواست کمک این زنان آسیبدیده کمکی به آنان در مواجهه با خشونت نکرد.»
اگرچه تحلیلی که خبرگزاری مذکور در راستای تفسیر چرایی بالا بودن آمار قتل زنان بومی استرالیایی عنوان نموده است به سوی پررنگ نمودن قضیهی "نژاد پرستی" در غرب و خاصتا در استرالیا بوده است؛ اما به نظر میرسد که این تفسیر جامع نمیباشد.
وجود تنوع نژادی در میان قاتلان زنان بومی نشان دهندهی وجود پدیدهی عمیقتری است. زمانی که ارزشمندی انسانها دون از ارزش انسانی فهم شود، زمانی که انسانها کارآیی روابطشان اهمیت پیدا کند به طوری که ارزش رابطه در منفعتی که از وجود آن به آدمهای آن رابطه تزریق میشود و در یک کلام مادیگرایی بشود منش انسانها اینجاست که احساس، مسئولیت پذیری، احترام به انسانها خصوصا زنان فاقد اهمیت و توجه میشوند. این نوع نگاه به صورت فردی بسیار خطرناک است اما وقتی به طور اجتماعی همچون غباری بر اخلاق جامعه بنشیند، فجایعی چون آمار قتل ۸ برابری زنان بومی را سبب میشود. جامعهی مادیگرا جامعهای مصرفزده، با افرادی خودخواه و منفعتطلب برای شخص خود میباشد. طبقات پایینتر آسیب پذیرتر میشوند چون منفعت مادیشان یا بسیار کم خواهد بود و یا منفعتی ندارند لذا از جامعه کم باید بشوند. با قتل این اتفاق رخ میدهد و بی عملی در نسبت با دفاع از زنان آسیب دیده استرالیایی پلیس در راستای خواست مادیگرایانه جامعه میباشد.