لورم ایپسوم متن ساختگی با تولید سادگی نامفهوم از صنعت چاپ
به راستی اگر امالبنین نبود جملهی از دامان زن، مرد به معراج میرود کلیشهای جلوه مینمود اما امالبنین آمد، زیست و رفت تا یک استراتژی زنانه و جهانی را برای تمام عالم و تمام قرون بنمایاند.
روز اولی که پا در خانهی امیرالمومنین(ع) گذاشت و خانم خانه شد، امام حسن(ع) و امام حسین(ع) بیمار بودند و در بستر بیماری خوابیده بودند. مادریاش از همان روز شروع شد، پرستاریشان کرد آن هم مادرانه وَ مشتاقانه بازگشت سلامتیشان را به تماشا نشست. انس و الفت مادرانهاش با فرزندان حضرت زهرا(س) با ادبی که ریشه در شرافت خانوادگی فاطمه کلابیه داشت به چندین صورت در طی دوران زندگی مشترکش با امیرالمومنین(ع) نمود پیدا کرد.
اولین آن درخواستی بود از شوهر خود، امیرمومنان تا زین پس به نام امالبنین خوانده شود نه با نام فاطمه تا کودکان فاطمه شهیده(س) به یاد جفاهایی که در طفولیتشان، امت به مادرشان نمود نیفتند و پژمردهخاطر نگردند؛ گویی دل امالبنین بند شده بود به دل کودکان فاطمه شهیده(س)، طاقت پریشانحالیشان را نداشت حتی با یک اسم.
محبت بر فرزندان فاطمه(س) را بر فرزندان خودش مقدم میشمرد.
شاید سوالی ذهن شما را نیز به خود مشغول کرده باشد؛ چه شد که محبت بسیار امالبنین به فرزندان فاطمه شهیده(س) سبب نشد تا پسرانش به برادران و خواهرانشان همچون برادران یوسف، حسادت ورزند؟! آنچه فهم من از کندوکاو روایتهای مکتوب از امالبنین به آن رسیده این است که او برای پسران خود تبیین کرده بود که حب به فرزندان فاطمه(س) فریضهی دینی است آنقدر که خداوند در قرآن به آن دستور داده است
" قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى". گویی امالبنین خود آموزگار عشق و دلدادگی به اهل بیت(ع) بود و شیوهی دلدادگی را به پسرانش عباس، عبدالله، جعفر و عثمان را هم در مقام عمل و هم در مقام ایمان آموخت.
شجاعت امالبنین به گونهای بود که در خفقان ایجاد شده پس از عاشورا به دست بنیامیه و مروان لعنة الله علیهم اجمعین که شیعیان تفتیش عقاید میشدند و سرخی خونشان سپیدی شمشیر مروانیها را رنگین مینمود، بیواهمه در قبرستان بقیع تمثال چهار قبر به نشانهی قبور پسرانش را ساخته بود و شروع به روضهخوانی میکرد. او حتی در مبارزهی تبلیغیاش برای انتقال روایت عاشورا، شهادت مظلومانهی اباعبدالله(ع) و یارانش از رویکرد روضهخوانی حضرت زهرا(س) پیروی میکرد و حق را مطالبه میکرد، بدون آنکه از شهادت فرزندانش شکایتی داشته باشد! امالبنین حتی از بلاغت اشعارش نیز برای دفاع از مظلومیت اهل بیت(ع) فرو نگذاشت آنگاه که مردم به او از بابت سوگ پسرانش تسلیت میگفتند، میفرمود:
«تَدْعُوِنِّى وَیكِ ام الْبَنِین تُذَكِّرنِى بِلُیوثِ الْعَرِینِ
كانَتْ بَنُونَ لِى اُدْعى بِهِمْ وَالْیوْمَ اَصْبَحْتُ وَلا مِنْ بَنِینِ»
یعنى اى زنان مدینه! دیگر مرا امالبنین نخوانید و مادر شیران شكارى ندانید. مرا فرزندانى بود كه به سبب آنها امالبنینم مىگفتند، ولى اكنون دیگر براى من فرزندى نمانده است و همه را از دست داده ام.
امروز سالروز وفات زنی بود که نه فقط الگو و مربی برای چهارپسرش بلکه برای تمام زنانی که میخواهند دامانشان محل عروج مردان باشند نیز الگو بود. به راستی اگر امالبنین نبود جملهی از دامان زن، مرد به معراج میرود کلیشهای جلوه مینمود اما امالبنین آمد، زیست و رفت تا یک استراتژی زنانه و جهانی را برای تمام عالم و تمام قرون بنمایاند.
لورم ایپسوم متن ساختگی با تولید سادگی نامفهوم از صنعت چاپ
نظر دوم
لورم ایپسوم متن ساختگی با تولید سادگی نامفهوم از صنعت چاپ