لورم ایپسوم متن ساختگی با تولید سادگی نامفهوم از صنعت چاپ
رشتهی مطالعات زنان در غرب بازوی علمی افکار فمینیستی بود ولی در ایران برای بهبود وضعیت زنان، با هدف تحکیم بنیاد خانواده و تبیین رویههای مناسب در مقابل رویکردهای فمینیستی، تشکیل شده است.
برای بررسی تاریخچهی رشتهی مطالعات زنان، آگاهی از بسترهای اجتماعی و سیاسی آن زمان در غرب اجتناب ناپذیر است. اولین جرقههای این رشته دردههی شصت میلادی که به عصر جنبشهای آزادی بخش از جمله جنبشهای زنان در غرب برمیگردد و همین زمینههای اعتراضی، بستر را برای تاسیس آکادمیک این رشته در دانشگاههای آمریکا فراهم کرد و به سرعت گسترش یافت.
درواقع مطالعات زنان یک رشتهی معطوف به کنش و کنشگران اجتماعی بوده است، از همین رو بسیاری از فعالین ابتدایی این رشته بدون چشمداشت مادی و با اهداف آرمانگرایانه و رهایی زنان از ظلم تاریخی در دپارتمانهای مطالعات زنان حضور داشتند، افرادی که پیش از آن در بسیاری از جنبشهای اجتماعی دیگر، مانند جنبشهای ضد جنگ فعال بودهاند.
تفاوت مطالعات زنان با بسیاری از رشتههای دیگر علوم انسانی، علاوه بر مباحث نظری، با تبیین راهکارهای عملی برای بهبود شرایط اجتماعی زنان همراه بوده است. در واقع رشتهی مطالعات زنان بازوی آکادمیک جنبشهای فمینیستی بوده است و در موج دوم فمینیسم ما عملا با یک صورتبندی علمی در رشتهی مطالعات زنان در دانشگاه موجه هستیم که پشتوانهی علمی جنبشهای فمینیستی را فراهم میکرد.
در ابتدا فقط زنان مورد مطالعه این رشته بودند و هیچ دستهبندی و قشر دیگری حق ورود به بررسیهای این رشته را نداشتند؛ زیرا اعتقاد موسسان این رشته بر این بود که زنان دچار ظلم تاریخی و فرودستی واقع شدهاند و فقط زنان میتوانند زنان را نجات دهند و اساس گفتمان فمینیستها در دههی 1970، حول محور زنان میچرخید، به همین خاطر ادبیات تولیدی در این دوران کاملا زنانه بود.
بعدا کمکم در دههی هشتاد و ورود به دوران پست مدرن، فمینیستهای موج سوم به دنبال تفاوتهای درونی جنبشهای زنان رفتند و این انتقاد را به فمینیستهای موج دوم وارد میکنند که شما نباید ملاک مقایسه را مردان قرار دهید، بلکه باید زنان را باشرایط مختلف و با یکدیگر مورد مقایسه و مطالعه قرار بدهید. مثلا اینکه موج دوم متاثر از زنان سفیدپوست طبقهی متوسط است، حال آنکه زنان سیاهپوست و زنان طبقات پایینتر نیز باید مورد توجه مطالبات فمینیستی قرار بگیرند و از این رو زباندار کردن زنان حاشیهای بسیار پررنگ شد و کمکم ادبیات جدیدی پیرامون آن شکل گرفت.
همچنین در موج سوم شاهد تغییر موضع جنبشهای زنان از رویکردهای جهانشمول در موج اول و دوم، به سمت رویکردهای متکثرگرا و خرد هستیم و نقطهی اصلی رویکردهای فمینیستی از تقابل با مردان به تعریف جایگاه زنان در نسبت با جریانهای جهانی مانند نسبت زنان با سرمایهداری و مدرنیته و پست مدرن و... تغییر موضع پیدا کرد و این روند به دلیل جریانهای اجتماعی مختلف، مدام در حال تغییر بوده و هست و همین امر سبب شد تا کمکم زمینه فراهم شود و مطالعات زنان به سمت مطالعات جنسیت میل پیدا کند. بدین ترتیب از آنجا که گرایش به تکثر در مباحث مختلف نمود و بروز و ظهور جدی پیدا کرد، گرایش به سمت پذیرش طیفی از جنسیت، و نه تنها مردانگی و زنانگی، نیز پررنگ شد و گرایشهای جنسی متفاوت و هویتهای جنسیتی مختلفی مطرح و زمینه برای تولد رشتهی مطالعات جنسیت فراهم شد.
یکی از سوالات اساسی در آن دوران این بود که: آیا مطالعات زنان قابلیت پوشش انواع هویتهای جنسیتی را دارد؟ قطعا خیر؛ و در ادامه این سوال مطرح شد که: آیا میشود مطالعات جنسیت مطالعات زنان+ مطالعات فمینیستی+ مطالعات مردان+ همجنسگرایان+ مطالعات کوئیرها را پوشش دهد؟! در پاسخ به سوال دوم مقالهای در مجلهی تفاوت به رشتهی تحریر در آمد که در آن به تبیین این موضوع پرداخته بود که بله، مطالعات جنسیت همین است و در واقع این تغییر عنوان از مطالعات زنان به مطالعات جنسیت، زباندار کردن گرایشهای مختلف جنسی بود. اما قصه فقط به اینجا ختم نمیشود و درواقع هدف اصلی رشتهی مطالعات جنسیت در سطح بین المللی، مشروعیت بخشیدن و تولید ادبیات علمی برای انواع همجنسگراییها و همباشیهای خارج از چارچوب ازدواج رسمی پا به عرصه گذاشته است.
ناگفته نماند که در این بین برخی از فعالین جنبشهای زنان از تولد مطالعات جنسیت خیلی راضی نبودند و معتقد بودند که دولتها بخاطر سیاستهای مختلف و بخصوص سیاستهای مالی به مطالعات جنسیت پرداختهاند و از طرفی با تقویت مطالعات جنسیت، مسائل زنان از محوریت اصلی خارج میشود و این مطلوب ایشان نبود.
همانطور که پیشتر گفته شد مطالعات مردان و اقلیتهای جنسی که به اختصار با الجیبیتیکیوآیاِی پلاس مشخص میشوند نیز ذیل مطالعات جنسیت مطرح میشود. اساسا ما در بحث مفاهیم و مفهومسازی در مباحث زنان و جنسیت باید بسیار دقیق باشیم. عدالت جنسیتی امروز در اسناد بین المللی اصطلاحی جا افتاده و دارای تبار و بار معنایی خاصی است و با آنچه ما در سخنان بزرگان دینی خود میبینیم متفاوت است. البته در همین اسناد بین المللی نیز اگر قبلا به دادن امتیازهای برابر بین زنان و مردان تعریف میشد امروز با دادن امتیاز برابر به اقلیتهای جنسیتی (الجیبیتیکیوآیاِی پلاس) معنا میشود.
هر چند ممکن است بحث پرداختن به مطالعات مردان از حوزههای مورد نیاز پرداخت ما باشد ولی نباید از منظر مطالعات جنسیت مرسوم به آن پرداخته شود، بلکه باید با مفاهیم پایه و مبتنی بر معرفتشناسی اسلامی راه اندازی شود.
♦️ اما بحث مطالعات زنان در ایران
همانطور که گفته شد رشتهی مطالعات زنان در غرب بازوی علمی افکار فمینیستی بود ولی در ایران برای بهبود وضعیت زنان ما نیاز به الگویی در مقابل الگوهای فمینیستی داشتیم و سیاستگذاران این رشته با هدف تحکیم بنیاد خانواده و تبیین رویههای مناسب در مقابل رویکردهای فمینیستی، تصمیم به راه اندازی رشتهی مطالعات زنان گرفتند تا در این رشته کارشناسانی تربیت شوند که با تبیین نگاههای اسلامی در مقابل نگاههای فمینیستی به تبیین این مواضع و تقویت مبانی اسلامی در این زمینه بپردازند. حال اینکه این رشته چقدر توانسته به این اهداف دست یابد یا خیر جای بحث مفصل میطلبد که در این مجال نمیگنجد.
گفته شد تغییر نام در رشته نشاندهنده ماهیت و رویکرد رشته است و اساسا همین حساسیتها سبب تاسیس مطالعات اسلامی زنان در حوزههای علمیهی بانوان نیز شد، تا دانشآموختگان، در کنار فقه و اصول و عقاید، حقوق اسلامی زنان بخوانند و با رویکرد انتقادی به این مباحث بپردازند و باب جدیدی در این رشته را باز کنند که رویکرد قویتری در مباحث اسلامی داشته باشد و بهتر بتواند مسائل و شبهات پیرامون مسائل زنان را از منظر اسلامی مورد بررسی قرار دهد.
لورم ایپسوم متن ساختگی با تولید سادگی نامفهوم از صنعت چاپ
نظر دوم
لورم ایپسوم متن ساختگی با تولید سادگی نامفهوم از صنعت چاپ