یادداشت های اختصاصی

خاطره عاشوری

3 ماه قبل

زنان مبارز علیه رژیم طاغوت

هرساله، در ایام‌الله دهه‌ی مبارک فجر مطالب، خاطرات، حکایات، تصاویر، فیلم‌ها و سرودهای فراوانی منتشر می‌شوند که زنان و مردان به اشکال مختلف در آنها یک حرف مشترک دارند و آن شکست رژیم طاغوتی پهلوی است. در این میان اگرچه زنان نیز در خطوط مقدماتی به طور پیشتازانه به مبارزه علیه رژیم پهلوی به میدان آمدند اما می‌توان تفاوت در سبک و سیاق‌های فکری_ مبارزاتی آنان را در دهه چهل و پنجاه هجری شمسی مورد تامل قرار داد.

بسیاری از جامعه‌شناسان و تاریخ‌دانان، دو دهه‌ی چهل و پنجاه شمسی را به انسداد سیاسی در جهت برون‌رفت از مشکلات و اختلافات به‌وجود آمده میان دولت و مردم می‌دانستند؛ بر این اساس مبارزات سیاسی خصوصا مبارزات سیاسی زنان نقش جدی به خود گرفت. دو ایدئولوژی اصلی که بر علیه رژیم پهلوی فعالیت سازماندهی شده اما تفاوت داشتند شامل ایدئولوژی اسلامی و ایدئولوژی چپ مارکسیستی بودند. تمام سطوح مبارزاتی علیه رژیم شاهنشاهی لزوما به پخش اعلامیه، کتاب و جلسات ختم نمی‌شدند بلکه انشعاباتی از گروه‌ها و به تبع اعضای‌شان که زنان را نیز شامل می‌شود مسلح و چریک بودند. این گروه‌ها عبارتند از: 

۱. سازمان‌های چریک فدایی خلق (معروف به فدائیان مارکسیست)

۲. سازمان مجاهدین خلق ایران (معروف به مجاهدین اسلامی)

۳.مجاهدین مارکسیست

۴.گروه‌های کوچک محلی اسلامی

۵. گروه های کوچک محلی مارکسیستی.

حضور پررنگ زنان در مبارزات سیاسی علیه رژیم پهلوی پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ رقم خورد و این در لایه‌های مختلف فرهنگی، اجتماعی و چریکی در گروه‌های مختلف به ظهور نشسته بود. از زنان شاعر و نویسنده‌ای چون سیمین دانشور، طاهره صفارزاده، سیمین بهبهانی بودند؛ زنان چریک وابسته به گروه‌های چپ مارکسیستی ویدا حاجبی تبریزی، اشرف دهقانی، سیمین صالحی، رقیه دانشگری بودند و زنان اسلام‌گرا نیز مرضیه حدیدچی دباغ، اعظم طالقانی، امینه وهاب‌زاده را شامل می‌شدند. این برهه زمانی سبب شد تا زن نقش پررنگی در کاربست جریانات مبارزاتی ضد رژیم پهلوی یابد و اینبار به عنوان عضو فعال در انقلاب باشد. اما جالب است بدانید که رفتار گروه‌های چپ مارکسیستی به زن تفاوت زیادی با رفتار و مواضع اسلام‌گرایان داشت. برای نمونه قواعد نامعلوم، سلیقه‌ای و بعضا خلاف عقل و شرع گروه‌های چپ مارکسیستی نسبت به زن سبب بروز انحرافاتی در هویت زنانه و مبارزات گردیده بود، به عنوان مثال ازدواج‌های تحمیلی، طلاق‌های تحمیلی، سقط جنین‌های تحمیلی که در سازمان مجاهدین خلق (منافقین) به زنان تحمیل می‌شد، این درحالی بود که زنان مبارز در جبهه‌ی اسلام‌گرا تکلیف تحمیلی در ازدواج، طلاق زنان نداشتند.

با پا گرفتن هرچه بیشتر آتش مبارزات ضد رژیم پهلوی زنان بیشتری در صفوف مبارزات سیاسی وارد شدند به قدری که آنان نیز پس از دستگیری و شکنجه به مجازات‌هایی همچون حبس ابد (فاطمه سعیدی اولین زن حبس ابدی ۱۳۵۲)، اعدام (چریک منیژه اشرف زاده کرمانی ۱۳۵۴). این مجازات طبق اوامر همایونی، در راستای برابری جنسیت انجام شدند. یعنی زنان و مردان مبارز به طور برابر شکنجه و اعدام می‌شدند. تکثر چهره‌ی مبارزاتی زنان علیه رژیم پهلوی بیش از آنچه مرقوم گردید، است و این یادداشت ورقی کوتاه از این مبارزات بود‌، به امید پرداخت بیشتر به زنان مبارز تاریخ انقلاب.

جزئیات بیشتر
435
435

صفیه هاشمی

3 ماه قبل

جهان به‌سوی حجاب (به مناسبت روز جهانی حجاب)

یادداشت زیر چکیده‌ی بخشی از یک رصد علمی است که از مجموع مقالاتی استخراج شده که نویسندگان آن عبارتند از:

سارا جرویس از دانشگاه نبراسکا در لینکلن آمریکا، ترزا وسیو از دانشگاه ایالتی پنسیلوانیا، ینس فورستر از دانشگاه آمستردام در هلند؛ و آن ماس و کاترینا سویتنر از دانشگاه پادووا در ایتالیا، پیرکارلو والدزولو از دانشکده کلرمونت در کالیفرنیا، و سوزان فیسک از دانشگاه پرینستون. 

تحقیقات و آزمایشات دانشگاهی در این پژوهش‌ها، ثابت کرده‌اند که وقتی اندام زنان دیده شود، چه در اثر نداشتن پوشش کافی، چه تنگ و اندامی بودن پوشش و... به هر صورتی که اندام‌های زنانه هویدا باشد، در ذهن افراد، شئ‌انگاری شده و به صورت "شی" در ذهن، تشخیص داده می‌شوند و نه انسان! و این امر یک واکنش شناختی‌ست که در مغز اتفاق می‌افتد. 

این آزمایشات روی تعداد زیادی از مردان و زنان در شرایط برابر، صورت گرفته و مشاهده شده، در حالیکه مردان، به صورت انسان، دیده می‌شوند، زنان به شکلی در "مغز"، پردازش میشوند که اشیاء را پردازش می‌کنیم. این تحقیقات، تحت عنوان objectification theory، انجام شدند؛ یعنی نظریه شی‌انگاری. 

این نظریه، از سالهای قبل از ۲۰۰۰ میلادی مطرح شده و تاکنون بررسی های متعدد و فراوان روی این نگاه و تاثیرات مخرب آن صورت گرفته است. 

نکته ی جالب توجه اینجاست که چرا با وجود تشخیص این نگاه و آزمایشات گسترده و مستدل راجع به آن، راه حل قطعی برای معضلات فراوانی که در پی این نگاه پدید می‌آید، پیدا نشده است؟ 

راه حلی که شاید در نگاه بسیاری از ما ایرانیان که با فرهنگ اسلامی عجین هستیم بسیار ساده ست:

کم شدن پوشش = شی انگاری در مغز

رعایت پوشش مناسب = نگاه انسانی 

به نظر می‌رسد صدای دانشمندانی که برروی این مسائل کار می‌کنند، توان برابری با فرهنگ سرمایه‌داری غربی را نداشته است. 

زیرا فرهنگ شیء‌انگاری و زیبایی غربی که پایه‌ی بسیاری از تجارت‌های سودآور است، به صورت هژمونیک، تسلط خودش را بر این جوامع تثبیت کرده است و سال‌هاست که در صدد گسترش این هژمونی بر سایر جوامع است.

حال اگر زنان به پوشش روی بیاورند، تکلیف سود این سوداگران چه خواهد شد؟

صنایعی چون آرایش و زیبایی و مد و لباس و سینما و ... که جامعه‌ی هدف آنها اغلب زنان می‌باشند و بالاخص با ظهور سینما، از جذابیت زن، برای جذب هر چه بیشتر سود خود بهره‌ها برده و وضعیت پوشش در غرب را به اینجا رسانده‌اند. شاید دلیل اینهمه دشمنی و ترس از فرهنگ حجاب و پوشش، در پاسخ به این سوالات، نهفته باشد. 

البته به تازگی اعتراضاتی از سوی زنان به خصوص ورزشکاران از کشورهایی چون نروژ، آلمان، امریکا و .. به این سبک پوشش، صورت گرفته و تصمیم به داشتن پوشش بیشتر گرفته‌اند. سرانجام این قیام و اعتراضات چه خواهد شد؟ ما در کجای این مسیر قرار داریم؟

جزئیات بیشتر
435
435

خاطره عاشوری

3 ماه قبل

چرا روایت مذکر از امر زنانه، ابتر و ناقص است؟!

«مستوره» عنوان برنامه‌ای است با موضوع نظم جنسیتی در تاریخ اجتماعی زنان.

اساتید مدعو، اهل فضل و محترمند و قطعا نقد صورت گرفته، فارغ از اساتید، متوجه علت موجبه و برگزارکنندگان آن است.

جنسیت اساتید و عنوان مستوره، خود حکایتی است تراژیک از وضعیت «نظم مردساخته» در تاریخ اجتماعی زنان.

طراحان این برنامه‌ که مدعی آگاهی در حوزه علوم انسانی‌اند حتی حفظ ظاهر نکرده و مدعوین را از اساتید ذکور برگزیده‌اند.

پرسش این است که چرا مردانِ عرصه دانش، به روایتگری نظم جنسیتی از تاریخ اجتماعی ایران اهتمام ورزیده‌اند و چرا این مسأله، محل پرسش واقع شده است؟!

واقعیت این است که نظم حذف کننده زنان، که ایده جمهوری اسلامی در بستر آن شکل گرفته، اکنون در منظر جهانی مورد نقد و اعتراض جدی است و عقلانیت آن محل تردید است؛ لذا متولیان این نظم مردساخته با عناوین آکادمی پسند یا فرهنگی، به دنبال اعاده حیثیت از آن‌اند؛ نه آن‌که دغدغه‌ای برای اصلاح آن یا حقوق زنان در میان باشد؛ که اگر چنین بود این دغدغه می‌بایست از مستوری خارج شده و خود را در برنامه‌ریزی چنین نشست‌هایی آشکار می‌نمود.

این قِسم برنامه‌ها، امتداد همان تاریخ مُذَکَّر مرسوم است؛ اما اینبار با هدف کسب اعتبار ویترینِ بیرونی؛ به اضافه یک مجری خانم، که هم مؤیدی زنانه بر چنین نشست‌هایی باشد و هم اوج آزاداندیشی برگزارکنندگان را به نمایش بگذارد!

پرسش جدی اما همچنان باقی است؛

 روایتگری و خوانش مردانه از «امر زنانه» چرا، چقدر و چگونه درست است و چرا، چقدر و چگونه نادرست؟!

هر چقدر هم که ما در معرفت‌شناسی، ذات‌گرایانه باشیم بخش قابل توجهی از نظام دانایی، در ساحت محسوس و فرهنگی رقم خورده یا پدیدار می‌شود؛ خصوصا آن‌جا که پیوندی وثیق به امر روزمره و زندگی اکنونی دارد. از آن‌جا که با انقلاب اسلامی، زنان ایرانی تجربه نوین و منحصر به فردی را از امر زنانه رقم زدند، خوانش‌های مردانه‌ که تجربه‌ای حضوری از امر زنانه و الزامات و استلزاماتش ندارند، نمی‌توانند روایتی کامل و نزدیک به واقع ارائه دهند یا معنایی نزدیک به حقیقت تولید کنند، مگر اینکه آن مردان مانند زنان ایرانی و در اتمسفر جمهوری اسلامی تلاش کنند، لباس بپوشند، بزایند، بپزند و بسازند. روایت‌های مردانه هر چقدر هم که به قدرت، متصل باشند و از امکانات، متنعم - همانطور که تاکنون چنین بوده - صرفا تلاش‌هایی برای خوانش مذکر از امر زنانه‌اند.

در اینجا دو پرسش مطرح می‌شود؛

اول اینکه آیا روایت‌های مردانه چون روایت مردانه‌اند می‌بایست حذف شوند؟!

و پرسش دیگر اینکه آیا زنانی که در ساختارهای مردانه کنونی، به کنشگری یا کارمندی مشغولند، از امکان تولید و ارائه روایت زنانه برخوردارند؟!

پاسخ به پرسش اول روشن است؛ طبیعتا امکان فراروی رادیکال از ساختارها، روایت و ادبیات مردساخته فراهم نیست، ضمن آن‌که آن ادبیات به دلیل طرح رویکرد یکی از جنسیت‌های انسانی، واجد اهمیت است. مسأله، «استبداد»، تسرّی آن و نادیده گرفتن ظرفیت و روایت نیمی از جامعه از لسان خودشان است. مسأله آن است که ایده ناقص‌پنداری عقل زنان، حتی امکان طرح روایت زنانه را حد زده است. مسأله، حقنه کردن روایت مذکر با ابزار قدرت، به عنوان روایت کامل و درست امر زنانه است.

پاسخ پرسش دوم اما کمی سخت و نیازمند آگاهی از زیست زنانه در وضعیت اکنون جمهوری اسلامی است. روایت‌های زنانه وقتی در ساختارهای مردانه طراحی شده و صورتی ابزاری می‌یابند، با خودآگاهی و فهم موقعیت تاریخی، امکان فراروی از این ساختار را یافته، دغدغه‌های نیمه محذوف جامعه در آنان پررنگ شده و در حداقلی‌ترین وجه، روایت زنانه‌ای از در ساختاربودگی ارائه می‌دهند؛ به همین دلیل است که آقایان حوزوی و غیرحوزوی جمهوری اسلامی از هر نوع حضور اثرگذار زنانه، استنکاف داشته و آن را با عناوین یا برچسب‌های مختلف تحقیر و تحدید می‌کنند.

روایتگری‌های مردانه از امر زنانه به پشتوانه قدرت و تاریخ مذکر و مرسوم، شاید فربه باشد ولی پیشرو، زایا و افق‌آفرین نیست؛ همان‌گونه که در این چهل و پنج سال نبوده است.

طرح دقیق‌تر این موضوع، نیازمند بحثی مفصل و تخصصی است که درباره‌اش بیشتر خواهم نوشت؛

جزئیات بیشتر
435
435

مهدیه منافی

3 ماه قبل

زن و مرد مقابل هم یا در کنار هم؟

رهبری در دیدار اخیر(١) خود با بانوان ایده‌ی جدیدی را در نسبت میان دو جنس مطرح کردند. ایده‌ی زوجیت در مقابل تضاد دیالکتیک هگلی. نگاهی که به لحاظ نظری دو وادی مفهومی کاملا متقاوت را برای ما گشود. رویکردی که در آن، سنتز محصول تضاد و تز و آنتی‌تز نیست. بلکه سنتز از همراهی و ملائمت به دست می‌آید. 

تعریف زوجیت همین است، کامل شدن زن و مردی که در کنار هم به آرامش می‌رسند. این نگاه را اگر تا مبنای انسان‌شناسی و شناخت زن و مرد پیش ببریم دو طرح را پیش روی ما می‌گذارد. طرحی که در آن زن و مرد ضد و مقابل همند و خانواده می‌شود جمع اضدادی که باهم سر جنگ دارند، و طرح مقابل که همان زوجیت است و الگوی رفتاری زن و مرد بر اساس وفاق(٢) است و اگر این یکی بودن رو به انشقاق(٣) و جدایی نهاد، راه قرآن صلح است و اگر نشد طلق و آزاد شدن زن و مرد تا به زندگی ادامه دهند. زیرا اصل ازدواج در همان همراهی است که اگر محقق نشد ازدواج به کارکرد خود نرسیده و اسلام راه را برای خروج از آن باز گذاشته است.

حتی اگر سراغ آیات طلاق برویم، در طلاقی که اسلام تعریف می‌کند بازهم جنگ و تقابل نیست بلکه تمام تعابیر نشان از برخورد همراه با ملاطفت دارد؛ تعابیری چون «امساک بالمعروف»(۴) به نيكويى نگاه داشتن يا «تسریح باحسان»(۵) به نيكى رها ساختن. 

اگر این نگاه را تا مبانی حقوقی پیش ببریم باز دو الگوی جدید پیش روی ما می‌گذارد. الگوی تقابلی حقوق‌محور یا الگوی تکلیف و مسئولیت‌محور. در الگوی اول فرد چه زن باشد یا مرد، خود را محور تعریف کرده و حقوق را بر مدار «خودش» تعریف می‌کند نه بر محور زوجیتی که دائر مدار بر تضاد نیست. در زوجیت چون اصل بر وفق و یکی شدن است، خودمحوری موضوعیت ندارد و زوجین بدون تنش و درگیری به نیازهای هم توجه کرده و به تکالیف متقابل می‌رسند. 

از سوی دیگر با این رویکرد زوجیت عین عدالت است. اگر با تعبیر امیرالمؤمنین‌ (ع) عدالت(۶) امور را سر جای خود قرار می‌دهد، زوجیت زن و مرد را سر جای زن و مرد بودن قرار می‌دهد. زن و مردی که در آفرینش زوج همند نه مشابه و برابر با یکدیگر؛ و همین مبنا تفاوت اساسی ما با نگاه انسان‌شناسی فمینیسم در تعریف جنس و جنسیت را رقم می‌زند. جنسیتی که در نگاه اسلام اکتسابی نیست و بالذات صفات منحصر به فردی را به هریک از زن و مرد می‌دهد.


پی‌نوشت:

 ١- بیانات رهبر ۱۴/۱۰/۱۴۰۱

 ٢- وفاق مقابل شقاق. عرب به چیزی که قبلا یکی بوده و از هم جدا شدند، "شقاق" می‌گوید.

 ٣- سوره نساء، آیه۳۵

 ۴ و ۵- سوره بقره، آیه۲۲۹

 ۶- نهج البلاغه حکمت ۴۳۷

جزئیات بیشتر
435
435

مریم اردویی

3 ماه قبل

«زن ایرانی این است و فقط این نیست»

برای اولین بار در جهان کنگره‌ای بر پا شد که از نظر تا عمل عاملیتی زنانه داشت؛ کنگره‌ای با نام «زنان تأثیرگذار». این کنگره که به گفته‌ی دبیر علمی آن از سال گذشته ایده‌ی آن مطرح و خیز برای اجرایی شدن آن برداشته شده بود، توانست ۳۰۰ بانوی فعال و اثرگذار در سه حوزه‌ی «اقتصاد و کارآفرینی»، «علم و فن‌آوری» و «اجتماعی» از ۵ قاره و ۹۶ کشور را گرد هم آورد.

از زمان برگزاری این همایش نقدهایی صورت گرفت که برخی وارد و برخی تهاجماتی غیراخلاقی بود. به عنوان مثال تلاش برای ویترینی نشان دادن حضور خانم دکتر علم‌الهدی و تنها منتسب دانستن ایشان به مقام ریاست جمهوری یکی از موارد غیراخلاقی و ظلم به جایگاه علمی ایشان بود. چراکه خانم علم‌الهدی در این کنگره نماینده تخصص خودشان بودند و نه رئیس‌جمهور. اما با وجود تمام نقدها می‌توان گفت این کنگره اقدامی مثبت و بهنگام بود در زمانی که غرب تلاش می‌کرد، چهره‌ای کریه و بدمنظر از جمهوری اسلامی ایران به دنیا ارائه دهد؛ زمانی که زن ایرانی با نام مهسا امینی شناخته و تنها اخباری که به دنیا مخابره می‌شد حصر و قتل زن ایرانی بود؛ زمانی‌که اخراج ایران به استناد همین ظلم از کمیسیون مقام زن سازمان ملل رقم خورده و جمهوری اسلامی ناقض حقوق زن به شمار می‌رفت؛ دستاوردی مثبت از منظر بین‌المللی بود از آن جهت که زنان ایرانی ابتکار عمل را در دست گرفتند و هم‌نوعان خود را در میانه‌ی یک جنگ ترکیبی علیه زن مسلمان ایرانی به مواجهه‌ی با واقعیت این زن کشاندند.

اقدامی به هنگام بود چرا که توانست در یک جنگ اقتصادی و هیبریدی به زنان دنیا نشان دهد که زنان ایرانی با تمام سنگ‌اندازی‌ها و تحریم‌های داخلی و خارجی، توانسته‌اند مدیرعامل بیش از ۹۰۰ شرکت دانش‌بنیان شوند و بانوی اندیشمند آلمانی را به چنان حیرتی وادارند که در مقابل زن مسلمان ایرانی انگشت حیرت به دهان بگیرد و زین پس خود را سفیر زن ایرانی در کشورش بداند. برگی برنده بود چراکه موجب شد بانویی با ده‌ها هزار کارمند در ۱۶ کشور دنیا دست یاری اقتصادی دهد و ده‌ها تفاهم‌نامه و قرارداد امضا شود. دستاوردی قابل تقدیر بود چرا که توانست برساخت سیاه رسانه‌ها از بانوان چادری در ذهن بانوان دیگر کشورها را اینگونه اصلاح کند: «هیچ وقت فکر نمی‌کردم زنانی در این پوشش سیاه (black cover ) اینقدر بافرهنگ، عالم و شاد باشند. شما بانوان محجبه آرامشی دارید که من فقط در قدیسه‌ها سراغ دارم.» بله اینها همه جای امتنان و تشکر دارد.

اما پرسشی در اینجا قابل طرح است که وقتی صحبت از تأثیرگذاری می‌شود، ملاک تأثیر چیست؟ آیا در سنجیدن میزان تأثیر نسبت امکانات و دارایی‌ها با توان فرد هم سنجیده می‌شود؟ آیا ملاک‌ها صرفا مادی و به تعداد مقالات و دستاوردهای علمی، اقتصادی و پژوهشی محدود می‌شوند؟ مثلا زنی که در روستایی دور افتاده بخشی از بار تولید کشور را بر دوش گرفته و در زمانه‌ای که مصرف‌زدگی در حال بلعیدن تولیدات خانگی مادرها است، جایی در محاسبات دارد؟ آیا دختری که در میان یک جو ناسالم و محیط گناه‌آلود شجاعت تغییر دین یا سبک زندگی را داشته و در برابر ناپاکی‌ها قیام کرده، میزان اثرگذاریش بر محیط پیرامونی محلی از اعراب دارد؟ آیا زنی که دستاوردهای او انسان‌هایی والا در شرایطی سخت بوده، به عنوان زن اثرگذار شناخته می‌شود؟ آیا جای این نبود که از میان هفت بانویی که برتر شناخته شدند یک نفر بر اساس ملاک‌های معنوی بانوی برتر می‌شد؟ مگر حرف انقلاب رشد معنوی در کنار دستاوردهای مادی نبود؟

اینها و ده‌ها سوال از این دست را می‌توان مطرح کرد. خوب است الان که سنگ بنای چنین محفلی توسط زنان ایرانی بنا نهاده شده و به گفته‌ی خانم خزعلی «ایران اسلامی می تواند مستقل از نهادهای بین المللی محور هم‌اندیشی زنان تاثیرگذار جهان باشد.» به ملاک‌های دیگر اثرگذاری نیز اندیشیده و به جهان نشان داده شود که ملاک انقلاب اسلامی در کنار پیشرفت‌های مادی، دستاوردهای معنوی چون تولید انسان است.

جزئیات بیشتر
435
435

خاطره عاشوری

3 ماه قبل

چگونه ابژگی میتواند تاریخ یک مملکت را دگرگون کند؟!

برخلاف آنکه جهان‌بینی اومانیسم برمبنای انسان‌محوری است و افق‌های فکری، حقوقی، سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و... غرب بر این مبنا نهاده شده است اما آنچه تا امروز، قرن ۲۱ ام میلادی، از سیاست‌های اومانیستی حاکم در غرب و شرق نظام سرمایه‌داری تفهم می شود این است که در تفکر اومانیسم حتی انسان نیز محوریتی ندارد و آنچه محور و معیار سنجش است "شهوت" است. این شهوت در راستای هرچه فربه‌تر شدن خواهش‌های نفسانی در انسان پیش می‌رود هرچند اگر افراطی و خودخواهانه باشد و سبب ایجاد آسیب برای یک انسان، چند انسان (نهاد خانواده) و یا یک ملت و تمدن گردد.

در این راستا نگاهی همراه با تامل به تاریخ کشورمان در زمان پهلوی دوم بیاندازیم؛ دوره‌ای که نظام حاکم بر کشور تحت امر نظام سرمایه‌داری به فرماندهی انگلیس و آمریکا بود. محوریت این پرداخت کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ است. کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ شمسی نه به واسطه‌ی آیزنهاور بلکه به واسطه‌ی تحریک شهوت نفسانی و پروبال دادن به آن در مردان اوباش به سرکردگی شعبان بی‌مخ و زنان روسپی به سردستگی پری بلنده رقم خورد. 

وقتی سیر مبارزات مردم و برخی رجال سیاسی به رهبری مرجعیت، آیت الله کاشانی در راستای ملی نمودن صنعت نفت در اسفند سال ۱۳۲۹ به ثمر رسید، قدرت رژیم پهلوی متزلزل گردید و کشور در آستانه‌ی تغییر نظام حکومتی از شاهنشاهی به جمهوریت بود تا استقلال ملی به طور کامل اعاده گردد، این پری بلنده ملقب به خانم رییس، سردسته‌ی زنان روسپی شهرنو (محله‌ی زنان بدکاره‌ی تهران) بود که همراه با زیر دستانش همقدم با الواط مست و خراب به سرکردگی شعبان بی‌مخ شدند، چماق به دست و عربده کشان ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ شیشه‌ی مغازه‌ها را می‌شکستند و مردم را می‌ترساندند، بر تانک‌ها و جیپ‌ها سوار می‌شدند، فریادکشان راه کودتا را هموار میکردند و خود را تحت عنوان مردم حامی شاه و طالب آزادی! نمایان می کردند.

نه تنها طمع پول بلکه طمع عیاشی با روسپی‌های شهرنو پای شعبان بی‌مخ و الواط حلقه به گوشش را به میدان باز کرد. روسپیانی که همچون ملکه اعتضادی به دلیل زیبایی ظاهری طمع برخی افسران گارد شاهنشاهی را نیز برافروخته بودند و آنان را در صف براندازان دولت مصدق قرار دادند.

غائله‌ی کودتاچیان ۲۸ مرداد آموخت که ابژه نمودن زن و ابزارشدگی بدن زنانه فقط منحصر در چهاردیواری‌های شهر نو نمی‌ماند، آتش برانگیختگی شهوت تنها دامان زنان روسپی خانه‌ها را نمی‌سوزاند بلکه در تمام کشور همچون بیماری همه‌گیری به یک‌باره پخش می‌شود و سرنوشت مملکتی را سیاه می‌کند. 

دیگر نکته آن‌که هرگاه کشور گامی در جهت کسب استقلال خود برداشت که دست استعمار را از بهره‌وری از کشور کوتاه می‌کرد، شاهد اتحاد اوباش و تن‌فروشان به واسطه‌ی غرب بودیم. اتحادی که گرم کننده‌ی آتش آن زنان تن فروشی چون پری بلنده و ملکه اعتضادی بودند. ثمره‌ی این آتش عقب‌گرد نه، بلکه عقب‌گرد به عقب آنچه قبلا بود می‌باشد و استعمارگر را درنده‌خوی‌تر از گذشته به غارت اموال، نوامیس و شرافت ملت وا می‌دارد.

حال سوالی که لازم است از مخاطب این سطور پرسید این است؛ آیا در ایران ۱۴۰۱ نیز آنچه در ابتدای روز ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ رخ داد در حال وقوع است؟!

جزئیات بیشتر
435
435

خاطره عاشوری

3 ماه قبل

«ام‌البنین استراتژیست جهانی برای تمام قرن‌ها»

روز اولی که پا در خانه‌ی امیرالمومنین(ع) گذاشت و خانم خانه شد، امام حسن(ع) و امام حسین(ع) بیمار بودند و در بستر بیماری خوابیده بودند. مادری‌اش از همان روز شروع شد، پرستاری‌شان کرد آن هم مادرانه وَ مشتاقانه بازگشت سلامتی‌شان را به تماشا نشست. انس و الفت مادرانه‌اش با فرزندان حضرت زهرا(س) با ادبی که ریشه در شرافت خانوادگی فاطمه کلابیه داشت به چندین صورت در طی دوران زندگی مشترکش با امیرالمومنین(ع) نمود پیدا کرد.

اولین آن درخواستی بود از شوهر خود، امیرمومنان تا زین پس به نام ام‌البنین خوانده شود نه با نام فاطمه تا کودکان فاطمه شهیده(س) به یاد جفاهایی که در طفولیت‌شان، امت به مادرشان نمود نیفتند و پژمرده‌خاطر نگردند؛ گویی دل ام‌البنین بند شده بود به دل کودکان فاطمه شهیده(س)، طاقت پریشان‌حالی‌شان را نداشت حتی با یک اسم.

محبت بر فرزندان فاطمه(س) را بر فرزندان خودش مقدم می‌شمرد. 

شاید سوالی ذهن شما را نیز به خود مشغول کرده باشد؛ چه شد که محبت بسیار ام‌البنین به فرزندان فاطمه شهیده(س) سبب نشد تا پسرانش به برادران و خواهرانشان همچون برادران یوسف، حسادت ورزند؟! آنچه فهم من از کندوکاو روایت‌های مکتوب از ام‌البنین به آن رسیده این است که او برای پسران خود تبیین کرده بود که حب به فرزندان فاطمه(س) فریضه‌ی دینی است آنقدر که خداوند در قرآن به آن دستور داده است

" قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى". گویی ام‌البنین خود آموزگار عشق و دلدادگی به اهل بیت(ع) بود و شیوه‌ی دلدادگی را به پسرانش عباس، عبدالله، جعفر و عثمان را هم در مقام عمل و هم در مقام ایمان آموخت. 

شجاعت ام‌البنین به گونه‌ای بود که در خفقان ایجاد شده پس از عاشورا به دست بنی‌امیه و مروان لعنة الله علیهم اجمعین که شیعیان تفتیش عقاید می‌شدند و سرخی خون‌شان سپیدی شمشیر مروانی‌ها را رنگین می‌نمود، بی‌واهمه در قبرستان بقیع تمثال چهار قبر به نشانه‌ی قبور پسرانش را ساخته بود و شروع به روضه‌خوانی می‌کرد. او حتی در مبارزه‌ی تبلیغی‌اش برای انتقال روایت عاشورا، شهادت مظلومانه‌ی اباعبدالله(ع) و یارانش از رویکرد روضه‌خوانی حضرت زهرا(س) پیروی میکرد و حق را مطالبه می‌کرد، بدون آنکه از شهادت فرزندانش شکایتی داشته باشد! ام‌البنین حتی از بلاغت اشعارش نیز برای دفاع از مظلومیت اهل بیت(ع) فرو نگذاشت آنگاه که مردم به او از بابت سوگ پسرانش تسلیت می‌گفتند، میفرمود:

«تَدْعُوِنِّى وَیكِ ام الْبَنِین تُذَكِّرنِى بِلُیوثِ الْعَرِینِ

كانَتْ بَنُونَ لِى اُدْعى بِهِمْ وَالْیوْمَ اَصْبَحْتُ وَلا مِنْ بَنِینِ»

یعنى اى زنان مدینه! دیگر مرا ام‌البنین نخوانید و مادر شیران شكارى ندانید. مرا فرزندانى بود كه به سبب آنها ام‌البنینم مى‌گفتند، ولى اكنون دیگر براى من فرزندى نمانده است و همه را از دست داده ام.

امروز سالروز وفات زنی بود که نه فقط الگو و مربی برای چهارپسرش بلکه برای تمام زنانی که می‌خواهند دامان‌شان محل عروج مردان باشند نیز الگو بود. به راستی اگر ام‌البنین نبود جمله‌ی از دامان زن، مرد به معراج می‌رود کلیشه‌ای جلوه می‌نمود اما ام‌البنین آمد، زیست و رفت تا یک استراتژی زنانه و جهانی را برای تمام عالم و تمام قرون بنمایاند.

جزئیات بیشتر
435
435

الهه سادات شفیعی

3 ماه قبل

سیمرغ ایرانی

 "همه ما را تنها گذاشتند مگر ۲ نفر؛ حاج قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس. این ۲ نفر بودند که با ما همراه شدند، ایستادگی کردند و توانستند جان دست‌کم ۳۰۰ هزار ایزدی را در ارتفاعات سنجار نجات دهند."

این‌ها سخنان مراد شیخ کالو، از بزرگان جامعه ایزدی‌های عراق است، که به عنوان اولین ایزدی، داوطلبانه به حشدالشعبی پیوست و امروز فرمانده شاخه ایزدی آن است.

بهتر است قبل از هر چیز بدانید که دیانت ایزدی در حقیقت آئینی میترایی است، از ریشه ادیان بابلی و سوری که آغاز آن به عراق برمی‌گردد و از جمله اولین آیین‌های بشری است که به وحدانیت خدا باور داشته است. 

پیروان این اقلیت دینی در منطقه‌ی سنجار و شنگال عراق که از مناطق کُردنشین هستند، زندگی می‌کنند. در ۳ اوت ۲۰۱۴ نیروهای دولت اسلامی عراق و شام (د.ا.ع.ش) به شنگال حمله کردند و خیلی سریع این شهر و روستاهای اطراف را به تصرف خود درآوردند. بیش از ۷ هزار نفر کشته شدند و حدود ۵ هزار زن و دختر ایزدی به عنوان برده‌های جنسی ربوده شدند.

اما ماجرا چیست؟!

ماجرا همان داستان خلخال و پای زن یهودی‌ست!

بیراه نگفته‌اند همیشه پای یک زن در میان است، ولی این بار پای هزاران زن درمیان بود، آن هم در کردستان، کردستان عراق!

زنانی مظلوم که امیدشان را از دست داده بودند و مردانی که یا کشته یا به اسارت داعش درآمده بودند و یا آنقدر عِده و عُده‌ی کمی داشتند که از پس نیروهای وحشی و تا دندان مسلح داعش برنمی‌آمدند و به ناچار شاهد به بردگی رفتن زنانشان بودند.

بسیار شنیده‌ایم مردان اصیل کرد باغیرتند و کوچکترین تعرض به زنان را برنمی‌تابند. فرقی هم نمی‌کند کرد ایران باشد یا عراق...

اما روزی که این مردان در برابر اسارت زنانشان مستأصل شده بودند و کاری برای آزادی زنان از دستشان ساخته نبود، این حاج قاسم سلیمانی و ابومهدی‌المهندس بودند که دل به دریا زدند و مردانگی و غیرت را دوباره برایشان سرمشق گرفتند.

آن روزها هم عده‌ای به دنبال زن، زندگی، آزادی بودند! ولی نه از جنس شعار...

حاج قاسم رفت و زندگی زنان را آزاد کرد. 

همان روزها هم از غرب و شرق عالم صداهای ضعیفی به گوش می‌رسید در محکومیت جنایات داعش و پول‌هایی که در خفا به آن‌ها تزریق می‌شد تا در نهایت به اسارت و بردگی زنان منتهی شود، اما هنوز یک مرد مانده بود تا به نامردان ثابت کند:

«ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه توست/ عِرض خود می‌بری و زحمت ما می‌داری»

آری، زن محترم است، زندگی مقدس است و آزادی ارزشمند، و این همه وقتی جایگاه اصیل خود را درمی‌یابند که به تاراج رفته باشند!

شاید امروز وِز وِز مگس‌ها نمی‌گذارند برخی درست بشنوند، ولی زنان ایزدی کردستان فراموش نمی‌کنند که زندگی و آزادی به تاراج رفته‌ی خود را مدیون سیمرغ ایرانند

جزئیات بیشتر
435
435

مهدی تکلّو

3 ماه قبل

الگوی سومِ فلانی، الگوی سوم بهمانی!

قضاوت در مورد اینکه پروژه‌ی الگوی سوم چقدر پیش رفته و موفقیت‌آمیز بوده سخت نیست. تنها به این بستگی دارد که ما چه توقع و چه چشم‌اندازی از آن در نظر داشته باشیم. واقعیت این است امروز زن مسلمان ایرانی در یک قضاوت عمومی، نه منطق شرقی را پذیرفته و نه حاضر است خود را با معیارهای الگوی غربی وفق بدهد. زن ایرانی کج‌دارومریز پیش می‌رود و در این حرکت فطری هم خاطره‌ای که از زن مسلمان در ذهن دارد و هم تبار فرهنگ ایرانی که پشتیبان اوست اثرگذار و سهیم است. می‌توانیم راجع به این که این حرکت چقدر افت‌وخیز داشته هم گفتگو کنیم. اما به‌هرحال من این حرکت را نوعی حرکت طبیعی می‌دانم؛ حرکتی که در دل تاریخ گذشته‌ای داشته و به آینده‌ای هرچند کلی و مبهم پیش می‌رود. اما دست‌کم آن چه که برای من مفروض است این است که هنوز آن‌طور که بایدوشاید در این فقره «پروژه‌ی الگوی سوم» مبنا و ملاک نیست. 

یعنی این‌گونه نیست که مؤلفه‌ها، قواعد و جهان‌بینی حاکم بر الگوی سوم مبنای حرکت‌ها و سیاست‌گذاری‌ها واقع شده و امروز ما از منظر گفتمانی چتر موسع و قدرتمندی از الگوی سوم ببینیم. من در تجربه‌های شخصی بسیاری خانم‌ها را دیده‌ام که یا کاملاً بی‌اطلاع از الگوی سوم هستند یا از ابهامات و گرفتاری‌های پیرامون آن کاملاً خسته و رهایش کرده‌اند. خب من به‌خوبی می‌توانم این خستگی را درک کنم و با آن همدل باشم. تصور کنید هر لیل و نهار از هر گوشه کناری و در هر کوی و برزنی دارند راجع به هویت تو صحبت می‌کنند و دست آخر جز مشتی گزاره‌های تکراری، کلی‌گویانه، شعاری و مهم‌تر از همه متناقض چیزی نصیبت نمی‌شود؛ لذا به نظرم گره‌های جدی سر راه این پروژه قرار دارد و مانع از به‌رسمیت‌شناخته‌شدن و امتدادیافتن آن است.

سخت نیست اگر بخواهیم تمام قرائت‌های موجود از الگوی سوم را یکبار برای همیشه کنار هم فهرست کنیم. من این کار را پیش‌ازاین انجام داده‌ام و از یک شگفتی با شما صحبت می‌کنم. قرائت‌های متعددی از الگوی سوم وجود دارد که می‌توان نشان داد چطور حتی در مبانی هم اشتراک ندارند؛ چه برسد به این که بعضاً در صورت‌بندی کاملاً متناقض می‌نمایند. نام همه‌ی آنها الگوی سوم است؛ اما هرکدام گویا از یک جهان دیگر آمده‌اند؛ تَحْسَبُهُمْ جَمِيعًا و َقُلُوبُهُمْ شَتَّی؛ این وضعیت توضیح زمینه‌های مشکلی است که بالاتر گفتم؛ این که چرا احساس می‌کنم الگوی سوم زن به‌درستی مبنای جامعه‌پردازی و ساختارسازی قرار نگرفته و در ساحت گفتمان هم‌صدای نازکی از آن به گوش می‌رسد که چندان مناسب عرض‌اندام در فضای منازعات گفتمانی نیست. هم مبدأها بسیار متنوع است و هم‌افق‌ها مشترک نیست و الا شاید باید امروز ما در نسبت با وضعیت زنان و امتداد نقش‌آفرینی‌های آنان، خیلی پیش از این‌ها می‌بودیم. 

الگوی سوم یک صورت‌بندی نظری از یک تجربه‌ی تاریخی و نظری مربوط به گذشته‌ی زن ایرانی بود و ما قرار نبود از چیزی نو صحبت کنیم و چرخی را از ابتدا اختراع کنیم. قرار بود این صورت‌بندی نظری حرکت زن ایرانی را شتاب داده و برای به رسمیت شناخته‌شدنش مساعدت کند. اما این تشتت در آراء که ناشی از تشتت در مبانی و روش‌شناسی است، به نظر سنگ اولی است که پیش پای این حرکت قرار گرفته است.

این تشتت آراء از چیست؟ واقعیت این است که ما امروز با الگوی سوم زن که حاصل اجتهاد و تجربه‌ی شناختی رهبری است مواجه نیستیم. بلکه امروز حتی با صراحت هم نمی‌توانیم ادعا کنیم الگوی سوم محصولی از دستگاه فکری امام و رهبری و تجربه‌ی انقلاب اسلامی است! ما شاهد الگوی سوم‌های متعددی هستیم که برای باز کردن این کلاف سردرگم، بهتر است آن‌ها این‌گونه نام‌گذاری کنیم: الگوی سوم آقای فلانی و الگوی سوم خانم بهمانی. کسانی که واژگان را از ادبیات رهبری گرفته‌اند، اما محتوای آن را از طریق اجتهاد شخصی تأمین کرده‌اند؛ بدون پایبندی به این چارچوب و مبانی، قرائت خود را از «زن در اسلام» با نام الگوی سوم زن عرضه نموده و مدعی آن شده‌اند. درحالی‌که وقتی مبانی و دستگاه اجتهادی مستقل از تلاش فکری و مبانی اندیشگی خاص انقلاب اسلامی استخراج شود لازم است که ادبیات آن هم مستقلانه انتخاب شود. الگوی سوم یک پروژه اجتماعی بود و بنا بود از آن ثمراتی در حرکت کلان انقلاب اسلامی به دست آید.

جزئیات بیشتر
435
435

آمنه سادات موسوی

3 ماه قبل

تطهیر چهره‌ی لیدرهای زن!

این روزها، شاهد جنگ ارزش‌ها و ضدارزش‌ها هستیم، جنگی که رسانه‌های غربی و معاند با تمام توان، نیروهای خود را بسیج کرده اند برای زدودن و نابودی هویت ایرانی- اسلامی.

نیروهای زن در این آشوب‌ها، به عنوان پرچم‌دار این انقلاب‌، نقش پررنگی را ایفا کرده اند از لیدری تا تحت فرمان بودن.

فضایی که رسانه‌های معاند از این زنان به تصویر می کشند، زنان شجاع و قوی‌ای‌ است که در برابر نظام قد علم کرده‌اند، اما هیچ‌وقت از جرائم و جنایات این قشر چیزی به تصویر نمی‌کشد.  

برخی از زنان در قضایای اخیر مرتکب جنایت شده و مدافعان امنیتِ مردم را شهید و مجروح کرده، اموال مردم را به آتش کشیده‌اند. این قشر از زنان، نه ارزش‌های دینی را قبول دارند و نه باورهای ملی را؛ زنانی که با خشن‌ترین رفتارها سبب جرم و جنایت می شوند درحالیکه حجاب برایشان محلی از اعراب ندارد.

سازمان زندان‌ها، درباره «حقوق زندانیان و بازداشت شدگان و رعایت جنبه‌های اسلامی، اخلاقی و انسانی در برخورد با آنان» سال گذشته بخشنامه‌ای صادر کرده است که در بخشی از آن ممنوعیت اجبار استفاده از پوشش چادر برای زنانِ متهم آمده است. در این ابلاغیه تصریح کرده است: درموارد اعزام به خارج از زندان، الزام به استفاده از چادر یا الزام متهمان جرائم مالی (حقوقی) و افراد زیر 18 سال تمام شمسی به پوشیدن لباس متحد الشکل زندان، ممنوع است.

 آقای رئیسی نیز در زمان ریاست قوه قضاییه اظهار کرد: معتقدم متهمان زن لزوما نباید چادر بپوشند بلکه می‌توان ترتیباتی اتخاذ کرد که هر متهم زن با همان پوششی که به صورت عادی دارد منتها با رعایت شئونات، در دادگاه، دادسرا و زندان حضور یابد.

اما متاسفانه ما شاهد بودیم که یکی از لیدرهای آشوب اخیر، که جوان‌ها تحت فرمان او بودند، برخلاف پوشش واقعی‌اش، در جلسه‌ی دادگاه حضور یافته است، متهمانی که رسانه‌ای شدن چهره‌شان با چادر، توهین به چادر و حجاب است. همچنین سبب می شود این زنان به عنوان نماد استقامت، مقاومت و مظلومیت در ذهن‌ها نقش ببندند، در حالی که این جماعت هیچ اعتقادی به وطن و باورها و اعتقادات ندارند.

پوشش چادر برای این جماعت که براندازی نظام را می خواهند، یکی از حربه‌هایی است برای دفاع از تفکرات و راهشان، نه دفاع از نظام.

 زن شجاع در آرمان‌ها و تفکرات‌شان، زنی است که حجاب را قبول ندارد، به جنگ حیا و عفاف می رود و حجاب و حیا را عامل جنایت و ریختن خون‌ها می‌داند. 

این باور و القای ذهنی را متاسفانه در دادگاه مسببین شهید عجمیان به نمایش گذاشتند.

شاید این اولین دادگاهی بود که یکی از لیدرهای زن با چادر حضور یافت، در حالی که تصاویر این زن بی حجاب در رسانه‌های حامی‌اش منتشر شده است.

قرار است، زنان آشوب‌گر از این به بعد با چادر در جلسات دادگاه حضور پیدا کنند؟ 

آیا قرار است، با پوشیدن چادر بر سر زنان اغتشاش‌گر، حریم زنان مسلمان ایرانی را از بین ببریم؟

جزئیات بیشتر
435
435