یادداشت های اختصاصی

خاطره عاشوری

4 هفته قبل

بنت‌الهدی صدر نمونه‌ی حقیقی از جنبش زنان مسلمان

طی ماه‌های گذشته و حوادثی که پیرامون‌ غائله‌ی زن، زندگی، آزادی رخ داد عده‌ای از جامعه شناسان و فعالان فرهنگی، هنری و حوزه‌ی زنان مدعی بودند که این غائله جنبشی زنانه است. ادعایی که پشتوانه‌ی علمی و مستند مِن‌باب آن ارائه نگردید و حتی در راستای غبارآلود نمودن سبقه‌ی تاریخی جنبش زنان مسلمان در جغرافیای گسترده‌ی اسلام که ایران نیز در این جغرافیا میگنجد، مورد گفت و گو قرار گرفت!

سیده آمنه صدر معروف به "شهیده بنت الهدی" خواهر شهید سید محمدباقر صدر یکی از چهره‌های شاخص و جهانی جنبش زنان مسلمان بوده است که در ۱۹ فروردین ۱۳۵۹ به همراه برادرش آیت الله محمدباقرصدر به دست رژیم غاصب بعث و به دستور مستقیم صدام به شهادت رسیدند.

علت شهادت بنت‌الهدی صدر نسبت نسبی او با خاندان صدر خصوصا خواهری آیت الله محمدباقر صدر نبوده است، بلکه حرکتی که بنت الهدی با قلم و نشست‌های علمی_معرفتی خود برگزار می‌نمود، در میانه‌ی تشکیل جنبش اسلامی بود که رنگ و بوی زنانه داشت و در همسویی انقلاب اسلامی، مبارزه با استعمار و استبداد در جریان بود.

زمانی حرکتی به عنوان جنبش قلمداد می‌شود که اولا در ذیل نظام فکری مشخصی بگنجد، ثانیا علت ایجاد آن، هدف یا اهداف آن و راهبردهای آن مشخص و مورد قبول تمامی عناصر تشکیل دهنده‌ی آن باشد، ثالثا جوشندگی و قابلیت هدایت از درون را داشته باشد نه آنکه از عوامل بیرونی و اجانب خط و جهت تغذیه نماید. اینجاست که تفاوت حرکت شهیده بنت الهدی صدر با غائله‌ی اخیر که بی‌ریشه‌‌ و بی غایتی در آن عنصر ملموسی است مشخص می‌شود. اگر صرفا برای جنبش مولفه‌ی تحول اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی توسط گروهی را در نظر بگیریم همانند برخی جامعه‌شناسان آنگاه بسیاری از حرکت‌هایی همچون سرکوبگری رضا پالانی در حادثه‌ی آذر ۱۳۰۰ و نابودی حکومت جنگل میرزاکوچک خان نیز جنبش تعریف می‌شود چون این حرکت تحول سیاسی و اجتماعی گسترده در کشور را پدیدار نمود که به تغییر حکومت کشور منجر شد!

شهیده بنت الهدی صدر با منظومه‌ی فکری اسلام ناب و در جهت ایجاد تمدن اسلامی بی وابستگی به قدرت‌های استعمارگر زنان مسلمان را با مفاهیم اسلامی به واسطه‌ی کتاب‌های علمی و رمان‌هایش آشنا می‌نمود، سبک زندگی خود را منطبق با اندیشه‌های روی کاغذآمده‌اش می‌نمود آنقدر که شهید چمران و بانو امینه وهاب زاده (معروف به شکارچی تانک در دفاع مقدس) از تربیت شدگان مکتبش بودند! 

اثرگذار بودن فعالیت‌های بنت‌الهدی صدر آنجایی برای حکومت بعث و شخص صدام ملموس گردید که بنت الهدی پس از دستگیری برادرش آیت الله محمدباقر صدر به نجف و حرم امیرالمومنین رفت، سخنرانی نمود و به همراه جمعیت تربیت‌شده‌ی خود خبر را به گوش مردم مسلمان سایر شهرهای عراق، ایران، لبنان و بحرین رساند. در نتیجه‌ی تظاهرات انجام شده، فشارهای سیاسی به حکومت بعث وارد شد که منجر به آزادی آیت الله محمدباقر صدر و حبس خانگی ایشان گردید؛ اگرچه صدام با خوی خونخواری خود نتوانست این شکست مفتضحانه را تحمل کند و در نهایت پس از شکنجه‌های فراوان این خواهر و برادر آنان را به طرز وحشیانه در ۱۹ فروردین ۱۳۵۹ به شهادت رساند.

به عبارت دیگر؛ پس از پیروزی انقلاب صدام برای آنکه بتواند تجاوزگری خود را به تمامیت ارضی ایران آغاز کند، ابتدا باید از جنبش اسلامیِ شکل گرفته در عراق به سردمداری آیت الله محمدباقر صدر و بنت‌الهدی صدر عبور می‌نمود که سرانجام این کار با قلع و قمع نمودن جنبش و شهادت رهبران آن انجام گردید. 


یاد تمام شهیدان خصوصا شهیدان محمد‌باقر و بنت الهدی صدر گرامی باد.

جزئیات بیشتر
435
435

الهه سادات شفیعی

4 هفته قبل

نگاهی به رشته‌ی مطالعات زنان و مطالعات جنسیت در سطح بین المللی و ایران

برای بررسی تاریخچه‌ی رشته‌ی مطالعات زنان، آگاهی از بسترهای اجتماعی و سیاسی آن زمان در غرب اجتناب ناپذیر است. اولین جرقه‌های این رشته دردهه‌ی شصت میلادی که به عصر جنبش‌های آزادی بخش از جمله جنبش‌های زنان در غرب برمی‌گردد و همین زمینه‌های اعتراضی، بستر را برای تاسیس آکادمیک این رشته در دانشگاه‌های آمریکا فراهم کرد و به سرعت گسترش یافت.

درواقع مطالعات زنان یک رشته‌ی معطوف به کنش و کنشگران اجتماعی بوده است، از همین رو بسیاری از فعالین ابتدایی این رشته بدون چشم‌داشت مادی و با اهداف آرمانگرایانه و رهایی زنان از ظلم تاریخی در دپارتمان‌های مطالعات زنان حضور داشتند، افرادی که پیش از آن در بسیاری از جنبش‌های اجتماعی دیگر، مانند جنبش‌های ضد جنگ فعال بوده‌اند.

تفاوت مطالعات زنان با بسیاری از رشته‌های دیگر علوم انسانی، علاوه بر مباحث نظری، با تبیین راهکارهای عملی برای بهبود شرایط اجتماعی زنان همراه بوده است. در واقع رشته‌ی مطالعات زنان بازوی آکادمیک جنبش‌های فمینیستی بوده است و در موج دوم فمینیسم ما عملا با یک صورتبندی علمی در رشته‌ی مطالعات زنان در دانشگاه موجه هستیم که پشتوانه‌ی علمی جنبش‌های فمینیستی را فراهم می‌کرد.

در ابتدا فقط زنان مورد مطالعه‌ این رشته بودند و هیچ دسته‌بندی و قشر دیگری حق ورود به بررسی‌های این رشته را نداشتند؛ زیرا اعتقاد موسسان این رشته بر این بود که زنان دچار ظلم تاریخی و فرودستی واقع شده‌اند و فقط زنان می‌توانند زنان را نجات دهند و اساس گفتمان فمینیست‌ها در دهه‌ی 1970، حول محور زنان می‌چرخید، به همین خاطر ادبیات تولیدی در این دوران کاملا زنانه بود.

بعدا کم‌کم در دهه‌ی هشتاد و ورود به دوران پست مدرن، فمینیست‌های موج سوم به دنبال تفاوت‌های درونی جنبش‌های زنان رفتند و این انتقاد را به فمینیست‌های موج دوم وارد می‌کنند که شما نباید ملاک مقایسه را مردان قرار دهید، بلکه باید زنان را باشرایط مختلف و با یکدیگر مورد مقایسه و مطالعه قرار بدهید. مثلا اینکه موج دوم متاثر از زنان سفیدپوست طبقه‌ی متوسط است، حال آنکه زنان سیاهپوست و زنان طبقات پایین‌تر نیز باید مورد توجه مطالبات فمینیستی قرار بگیرند و از این رو زبان‌دار کردن زنان حاشیه‌ای بسیار پررنگ شد و کم‌کم ادبیات جدیدی پیرامون آن شکل گرفت. 

همچنین در موج سوم شاهد تغییر موضع جنبش‌های زنان از رویکردهای جهان‌شمول در موج اول و دوم، به سمت رویکردهای متکثرگرا و خرد هستیم و نقطه‌ی اصلی رویکردهای فمینیستی از تقابل با مردان به تعریف جایگاه زنان در نسبت با جریان‌های جهانی مانند نسبت زنان با سرمایه‌داری و مدرنیته و پست مدرن و... تغییر موضع پیدا کرد و این روند به دلیل جریان‌های اجتماعی مختلف، مدام در حال تغییر بوده و هست و همین امر سبب شد تا کم‌کم زمینه فراهم شود و مطالعات زنان به سمت مطالعات جنسیت میل پیدا کند. بدین ترتیب از آن‌جا که گرایش به تکثر در مباحث مختلف نمود و بروز و ظهور جدی پیدا کرد، گرایش به سمت پذیرش طیفی از جنسیت، و نه تنها مردانگی و زنانگی، نیز پررنگ شد و گرایش‌های جنسی متفاوت و هویت‌های جنسیتی مختلفی مطرح و زمینه برای تولد رشته‌ی مطالعات جنسیت فراهم ‌شد.

یکی از سوالات اساسی در آن دوران این بود که: آیا مطالعات زنان قابلیت پوشش انواع هویت‌های جنسیتی را دارد؟ قطعا خیر؛ و در ادامه این سوال مطرح شد که: آیا می‌شود مطالعات جنسیت مطالعات زنان+ مطالعات فمینیستی+ مطالعات مردان+ همجنسگرایان+ مطالعات کوئیرها را پوشش دهد؟! در پاسخ به سوال دوم مقاله‌ای در مجله‌ی تفاوت به رشته‌ی تحریر در آمد که در آن به تبیین این موضوع پرداخته بود که بله، مطالعات جنسیت همین است و در واقع این تغییر عنوان از مطالعات زنان به مطالعات جنسیت، زبان‌دار کردن گرایش‌های مختلف جنسی بود. اما قصه فقط به اینجا ختم نمی‌شود و درواقع هدف اصلی رشته‌ی مطالعات جنسیت در سطح بین المللی، مشروعیت بخشیدن و تولید ادبیات علمی برای انواع همجنسگرایی‌ها و همباشی‌های خارج از چارچوب ازدواج رسمی پا به عرصه گذاشته است.

ناگفته نماند که در این بین برخی از فعالین جنبش‌های زنان از تولد مطالعات جنسیت خیلی راضی نبودند و معتقد بودند که دولت‌ها بخاطر سیاست‌های مختلف و بخصوص سیاست‌های مالی به مطالعات جنسیت پرداخته‌اند و از طرفی با تقویت مطالعات جنسیت، مسائل زنان از محوریت اصلی خارج می‌شود و این مطلوب ایشان نبود.

همانطور که پیشتر گفته شد مطالعات مردان و اقلیت‌های جنسی که به اختصار با ال‌جی‌بی‌تی‌کیو‌آی‌اِی پلاس مشخص می‌شوند نیز ذیل مطالعات جنسیت مطرح می‌شود. اساسا ما در بحث مفاهیم و مفهوم‌سازی در مباحث زنان و جنسیت باید بسیار دقیق باشیم. عدالت جنسیتی امروز در اسناد بین المللی اصطلاحی جا افتاده و دارای تبار و بار معنایی خاصی است و با آنچه ما در سخنان بزرگان دینی خود می‌بینیم متفاوت است. البته در همین اسناد بین المللی نیز اگر قبلا به دادن امتیازهای برابر بین زنان و مردان تعریف می‌شد امروز با دادن امتیاز برابر به اقلیت‌های جنسیتی (ال‌جی‌بی‌تی‌کیو‌آی‌اِی پلاس) معنا می‌شود.

هر چند ممکن است بحث پرداختن به مطالعات مردان از حوزه‌های مورد نیاز پرداخت ما باشد ولی نباید از منظر مطالعات جنسیت مرسوم به آن پرداخته شود، بلکه باید با مفاهیم پایه و مبتنی بر معرفت‌شناسی اسلامی راه اندازی شود.


♦️ اما بحث مطالعات زنان در ایران

همانطور که گفته شد رشته‌ی مطالعات زنان در غرب بازوی علمی افکار فمینیستی بود ولی در ایران برای بهبود وضعیت زنان ما نیاز به الگویی در مقابل الگوهای فمینیستی داشتیم و سیاست‌گذاران این رشته با هدف تحکیم بنیاد خانواده و تبیین رویه‌های مناسب در مقابل رویکردهای فمینیستی، تصمیم به راه اندازی رشته‌ی مطالعات زنان گرفتند تا در این رشته کارشناسانی تربیت شوند که با تبیین نگاه‌های اسلامی در مقابل نگاه‌های فمینیستی به تبیین این مواضع و تقویت مبانی اسلامی در این زمینه بپردازند. حال اینکه این رشته چقدر توانسته به این اهداف دست یابد یا خیر جای بحث مفصل می‌طلبد که در این مجال نمی‌گنجد.

گفته شد تغییر نام در رشته نشان‌دهنده ماهیت و رویکرد رشته است و اساسا همین حساسیت‌ها سبب تاسیس مطالعات اسلامی زنان در حوزه‌های علمیه‌ی بانوان نیز شد، تا دانش‌آموختگان، در کنار فقه و اصول و عقاید، حقوق اسلامی زنان بخوانند و با رویکرد انتقادی به این مباحث بپردازند و باب جدیدی در این رشته را باز کنند که رویکرد قوی‌تری در مباحث اسلامی داشته باشد و بهتر بتواند مسائل و شبهات پیرامون مسائل زنان را از منظر اسلامی مورد بررسی قرار دهد.

جزئیات بیشتر
435
435

دکتر ناهید طیبی

4 هفته قبل

احیای منزلت زن در عصر پیامبر (صلوات‌الله علیه و آله)

منزلت در لغت به معنای درجه '۱' است و گفته می‌شود جمع آن، منازل و مشتق از نزل و به معنای جاى فرود آمدن، مرتبه و مقام است. به لحاظ اصطلاحي، منزلت، پايگاه اجتماعي است كه فرد در ميان يك گروه دارد. يا به مرتبه اجتماعي يك گروه در مقايسه با گروه‌هاي ديگر گفته مي شود '۲'. «منزلت زن»، عبارت است از درجه، مرتبه، مقام و جایگاهی که زن در آن قرار دارد و پایگاهی که به آن وابسته است که گاه خانواده و گاه جامعه گسترده‌تر است. بر همین اساس، مراد از منزلت اجتماعی نیز مقام و مرتبه و جایگاه اجتماعی است که زنان در جامعه خویش دارند و با توجه به آن و در پی انتظاراتی که در جامعه نسبت به آن منزلت اجتماعی شکل می‌گیرد، به ایفای نقش می پردازند. 

بی‌تردید ارائه تصویر صحیحی از منزلت زن در عصر نبوی مستلزم نگاهی گذرا به منزلت زن در عصر جاهلی است. گزارش‌های موجود در منابع متقدم تاریخی از جایگاه نامناسب زن در عصر جاهلی حکایت می‌کند. برخی قبایل مانند تمیم، قیس، هذیل، کنده و بکر در عصر جاهلی به سبب امکان اسارت دخترانشان در جنگ‌ها و تولد فرزندانی از آنها که برای قبیله ننگ آفرین بود، دختر را مایه سرافکندگی دانسته و اقدام به زنده به گور کردن آنها می‌کردند '۳'. این مطلب عمومیت ندارد اما در مورد قبایل یاد شده از مسلمات تاریخی است. در قرآن '۴'، منابع روایی و تفسیری هم به این سنت ناپسند در عصر جاهلی پرداخته شده است '۵'. بحث ارث نبردن زنان و حتی به ارث گذاشتن آنها برای وارثان نیز نشانی دیگر بر نگرش تحقیرآمیز جامعه عصر جاهلی به زن است. شواهد قرآنی '۶' و روایی برای این مطلب وجود دارد که در پی شکایت همسر ابوقیس بن اسلت به پیامبر که پسر متوفی می‌خواست وی را به ارث ببرد، آیه ارث زنان نازل شد '۷'. 

پس از ظهور اسلام بسیاری از احکام غیرانسانی مربوط به زنان، مردود و احکام جدیدی با حفظ کرامت و منزلت انساني زنان تأسیس شد. بي ترديد 23 سال زمان اندكي برای تغییرات قابل توجه و عمده در نگرش‌ها و رفتارهای جاهلی بود. به نظر می‌رسد در صورت استمرار خط هدايت نبوی پس از رحلت پیامبر(ص) و تثبیت ولایت و خلافت بلافصل امام علی(ع) و پس از وی ائمه معصومین(ع)، این امر به وقوع می‌پیوست و جایگاه مطلوب زنان در شریعت ترسیم می‌شد، اما با تغییر مسیر خلافت و تبدیل سیاست‌های خلفای سه‌گانه از تثبیت آموزه‌های انسانی- الهی شریعت به فتوحات، اتفاق چشمگيري در حوزه مسائل زنان مواجه مشاهده نمي‌شود.

در عصر نبوی بحث آموزش زنان و خواندن و نوشتن در صدر برنامه‌های مربوط به زنان قرار گرفت '۸'. ورود زنان به فعالیت‌های سیاسی مانند هجرت و بیعت و امان دهی در جریان فتح مکه '۹'، حضور در جنگ‌ها، امدادگری و... زمینه مشارکت سیاسی جامعه زنان را در سایه دین اسلام فراهم ساخت. همچنین عرصه‌های فرهنگی مانند روایتگری زنانی چون ام سلمه، زینب عطاره و فعالیت‌های اقتصادی افرادی مانند زینب بنت جحش و رائطه همسر عبدالله بن مسعود '۱۰' تقدم زنان بر همسران در پذیرش اسلام '۱۱' نیز جلوه دیگری از جایگاه و نقش زن در عصر نبوی را به نمایش گذاشت و نشان از استقلال فکری و عقیدتی آنان در دوره اسلامی داشت.

در مجموع در عصر نبوي منزلت اجتماعي زن افزايش يافت، اما متاسفانه پس از رحلت پيامبر(ص) برخي از رسوبات فرهنگي عصر جاهلي بار ديگر در فرهنگ جامعه اسلامي رخ نمود. با دقت در سيره علوي در عصر حاكميت امام علي(ع) چرخش قابل توجهي در ديدگاه نسبت به منزلت زن مشاهده مي شود.

____________________

پانوشت:

۱. ابن سيده، على بن اسماعيل، المحكم و المحيط الأعظم، ج‏۹، ص۴۶

۲. درآمدى بر جامعه شناسى، ص ۱۷۹.۲

۳. ر.ک؛ مبرد، ج۲، ص۶۳-۶۵؛ ابن ابی الحدید، ج۱۳، ص۱۷۴

۴. نحل، ۵۸/۵۹

۵. طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۲۶۷

۶. نساء، ۲۲

۷. طبری، ج۴، ص ۳۰۵

۸. ابن سعد، ج۸، ص۶۷؛ بلاذری، ص۴۵۴؛ابن عبدالبر ج۴، ص۱۸۶۹

۹. یعقوبی، ج۱، ص۴۱۹

۱۰. ابن سعد، ج۸، ص۴۰

۱۱. ابن سعد، ج۸، ص ۴۹۷؛ ابن هشام، ج۱، ص۶۴۶؛ بلاذری، ج۴، ص۲؛طبری، ج۲، ۴۶۱

جزئیات بیشتر
435
435

صفورا سادات امین جواهری

2 ماه قبل

سیر نقش‌آفرینی زنان در جامعه، در دوران پسا انقلاب

مقدمه

وقتی از نقش‌آفرینی زنان در جامعه سخن می‌گوییم، بدون مغالطه و سفسطه واضح است که از کنشگری زن در حوزه‌ای فراتر از خانواده سخن می‌گوییم؛ زیرا نقش‌آفرینی در خانواده مفروض زندگی ایرانی است. داده‌های تاریخی و تاریخ ادبیاتی گواه است که نقش‌آفرینی زنان در تاریخ اجتماعی ایرانیان تباری دیرینه و ریشه در بوم ایران دارد، اما یا اثرات غیرمستقیم داشته است، مانند تأثیر زنان درباری بر تصمیمات شاهان، یا اثراتی محدود در زمان و مکان داشته که حاصل کنشگری معدودی از زنان در طبقه‌ای خاص بوده است. اما، کنشگری اجتماعی زنان به صورت عمومی و فراگیر و در طول چهار دهه متمادی، به طوری که تأثیرات مستقیم سیاسی اجتماعی اقتصادی فرهنگی و علمی داشته باشد، در بستر انقلاب اسلامی رخ داده است و موطن این سطح از کنشگری زنان، انقلاب اسلامی است.

سیر تطور کنشگری زنان در جامعه

پیش از انقلاب، زنان در عمومی‌شدن مبارزات نقش سیاسی آشکاری ایفا کردند: برای نمونه پس از قیام جمعی زنان در 17 دی 56، حرکت‌های مردان نیز عمومی شد و منجر به پیروزی انقلاب شد. روشن است که قیام این زنان متکی به سال‌ها فعالیت جمعی و معرفتی‌شان بوده است و شواهد تاریخی آن نیز موجود است. دست ما از روایت مبارزات فردی و جمعی زنان چندان پُر نیست، اما با اتکا به کلان روایت امام خمینی (ره)، پیروزی‌‌ انقلاب اسلامی را بیشتر مدیون زنان هستیم تا مردان :«بانوان محترم ما در صف جلو واقع بودند» (صحیفه امام،ج7،ص6).

پس از انقلاب با شروع جنگ تحمیلی، زنان در آفریدن دفاعی مقدس از وطن، نقشی پنهان‌تر ایفا کردند. یادکردن از کنشگری‌های اقتصادی بی‌بدیلی که زنان با مهارت و درایت خویش رقم زدند با عنوان «پشتیبانی از جنگ» مانع فهمیدن اثرات مستقیم و غیرمستقیم کنشگری زنان بر «اقتصاد جنگ» می‌شود. نقش زنان در آن بحران اقتصادی، یاری دادن به دولت در تأمین هزینه‌های دفاع از وطن بود. در این برهه، زنان یا گوش به اعلام نیاز از سمت جبهه‌ها بودند تا دست به تولید مایحتاج رزمندگان بورزند یا خود در صحنه حاضر بودند، خلأها را شناسایی و برای رفع آن‌ها ستاد و پایگاه و رویه ایجاد می‌کردند. یادکردن از «مقاومت روحی» زنان در داغ شهادت عزیزان وطن نیز در این مجال نمی‌گنجد.

پس از جنگ با شروع دوران سازندگی، بسیاری از گروه‌های خودجوش زنان، به حاشیه رانده شدند و به یک‌باره نقش‌‌آفرینی مستقیم آنان از جامعه محو شد. به خلاف تاریخ اجتماعی زنان در غرب که وقتی پس از جنگ کنارگذاشته شدند، حرکت‌های اعتراضی را آغاز کردند، در انقلاب اسلامی زنان وقتی به حاشیه رانده شدند، اعتراضی نکردند و حتی در داده‌های تاریخ‌پژوهی هیچ انگیزه و اندیشۀ اعتراضی هم از آنان یافت نشده است. علتش را مجدد در کلام حضرت امام می‌یابیم؛ زیرا «خانم‌ها برای اینکه چیزی دستشان بیاید یا صاحب منصب شوند نمی‏ آیند بیرون، خودشان و بچه هایشان را به کشتن بدهند. این اسلام و قرآن است که خانم‌ها را آورده است بیرون و هم‌دوش مردها بلکه جلوتر از مردها وارد در صحنه سیاست کرده»(صحیفه امام، ج13،ص26).

غیر از گروه‌های خودجوش زنان که به حاشیه رانده شدند و جامعه از نیرو و مهارت و تدبیر آنان محروم شد، طیفی از زنان به ساختارهای شغلی و اداری قدم گذاشتند و مسیر دشوار جمع میان ساختار مدرن و مردانۀ شغلی با ساختار سنتی خانواده را متحمل شدند. بسیاری از زنانی که خط مقدم ورود به ساختار رسمی و اداری شدند، با انگیزۀ انجام وظیفه و خالی نکردن میدان پا به این عرصه گذاشتند، اما دشواری‌های اشتغال و پدیدۀ اجتماعی «تعارض نقشی» زنان در دهه‌های بعدی بیشتر زنان را سمت ساختار علمی و اخذ مدارک تحصیلی سوق داد. آمارها گواه افزایش ورود زنان به دانشگاه‌هاست و پس از این دوران زنان در اثر افزایش آگاهی عمومی و تخصصی‌شان، دیگر نمی‌توانستند در حاشیه بمانند و «مسئولیت اجتماعی» خویش را رها کنند.

بیش از یک دهه است زنان با آگاهی از معیوب‌بودن ساختارهای نقش‌آفرینی در جامعه اعم از اشتغال یا تحصیل یا ... ضمن خالی نکردن عرصۀ اجتماع، دیگر بنا را به سازگاری با ساختارها نمی‌گذارند. زن آگاه امروز به فاصلۀ ساختارها از آرمان‌های انقلاب واقف گشته است و به احیای هویت انقلابی خویش و جامعۀ خویش می‌اندیشد. زنان امروز در خط مقدم جنبش نرم‌افزاری ایستاده‌اند و به‌طور جدی وارد وادی علوم شده‌اند تا با تکیه بر قاعدۀ «العلم سلطان» جامعه را از نو بسازند. آمار مدال‌ها و جوایز علمی و نخبگی زنان در عرصه‌های گوناگون شاهد نقش‌آفرینی زنان در صحنۀ انقلاب است. بانوان فرهیخته و اندیشه‌ورز ما امروز خط مقدم تولید محتوای علمی را در نهاد علم و رسانه در دست دارند و دیر یا زود دستاوردهای آنان در این عرصه، سخت‌افزارها را تغییر خواهد داد و این مسیر ادامه دارد ... .

بررسی نسبت تطور نقش‌آفرینی زن در جامعه با نقش‌های خانوادگی مجال دیگری می‌طلبد که به زودی دربارۀ سیر تاریخی این موضوع نیز مطلبی منتشر خواهد شد.

جزئیات بیشتر
435
435

دکتر فاطمه فیاض

2 ماه قبل

هیپنوتیزم علم با سیاست در APA

به دنبال آشوب‌های رخ داده‌ی چند ماه گذشته در کشور، ریاست انجمن روانشناسی آمریکا (American Psychological Association به اختصار APA) که بزرگترین سازمان علمی و حرفه‌ای روان‌شناسان در ایالات متحده است و همین‌طور بزرگترین انجمن روانشناسی در دنیا نیز محسوب می‌شود، به بخش حقوق بشر سازمان ملل نامه‌ای را تنظیم کرد و در آن نامه از وضعیت زنان و دختران ایرانی ابراز نگرانی نمود.

طبق شواهد موجود این نامه به دلیل فشارهای روانشناسان ضد حکومت جمهوری اسلامی نوشته و به سازمان ملل ارسال گردید. این درحالی است که در ایام منتهی به کریسمس ۴۰ تن از زنان روانشناس ایرانی داخل کشور، که از اساتید برجسته روانشناسی هستند نامه‌ای به ریاست APA ارسال کرده و خواستار جلسه‌ای در راستای اعلام واقعیت‌های اصلی و نه سیاسی از وضعیت زنان و دختران ایران شده‌اند. علیرغم آنکه تغییر ریاست APA و نامه‌ی این اساتید به ریاست جدید داده شد، قرار به تشکیل جلسه‌ای مجازی میان اساتید روانشناسی و اعضای APAجهت بررسی و روشن شدن حقیقت وضعیت زنان ایرانی شد.

اما در کمال تعجب، جلسه بدون هیچ دلیل و توضیحی لغو گردید و مجدد ادعای سیاسی خانم دکتر صاحبی، روانشناس مقیم آمریکا و از اعضای APA، با اعمال فشارهایی در سر تیتر اخبار APA قرار گرفت".

به نظر می‌رسد هرچه زمان بیشتری از غائله‌ی موسوم به زن، زندگی، آزادی میگذرد، چهره‌ی حقیقی آن با روشن شدن ابعاد مختلف برخوردهای بین المللی و حتی علمی با زنان ایرانی مشخص می‌گردد. اینکه زنان ایرانی متخصص روانشناسی در ایران، کرسی‌های علمی و دانشگاهی را فتح کردند، مستقیما از اوضاع زنان و دختران ایرانی آگاه هستند و از یک نهاد بین المللی که داعیه‌دار نگرانی وضعیت زنان و دختران ایرانی است خواستار تریبونی بدور از بازی های سیاسی و در چارچوب های علمی می‌باشد اما با بی‌اعتنایی آن نهاد نگران! مواجه می‌شود، رسما صدایشان بایکوت می‌شود بیانگر آن است که مسئله‌ی آمریکا و حتی آن روانشناسانی که در APA ادعای دوستی با هموطنان ایرانی‌شان را دارند، بشر دوستی نیست بلکه تنها میل سیری‌ناپذیر به قدرت و سیطره‌ای است که نظام مستکبر آمریکا کما فی‌السابق نسبت به ایران و ایرانیان روا می‌دارد.

در ادامه یادداشت تکمیلی و تحلیل خانم دکتر فاطمه فیاض فوق دکترای روانشناسی سلامت و عضو هیئت علمی دانشگاه الزهرا را که از نویسندگان نامه به APA بوده‌اند می‌خوانیم:

در تاريخ 30 نوامبر 2022 يعني در آذرماه 1401 ، رياست انجمن روانشناسي آمريکا (APA) دکتر فرانک ورل، به دفتر کمیساریای عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد نامه‌اي در حمايت از حقوق زنان و دختران ايراني نوشت و در آن از حق اعتراض زنان در اثر فوت مهسا اميني دفاع کرده و در مورد آن ابراز نگراني کرده بود. در واکنش به اين نامه سياسي که توسط آن انجمن علمي به سازمان ملل متحد ارسال شده بود، حدود 40 استاد زن PhD روانشناسي به رياست جديد اين انجمن دکتر برايانت ديويس (يک زن سياهپوست) که از ابتداي سال 2023 ميلادي منصوب شده بود، نامه‌اي نوشتند و در آن به موارد زير اشاره کردند:

- انتقاد از خلاف واقع بودن نامه ارسالي APA به سازمان ملل

- مستند نبودن ادعاهاي مطرح شده در نامه و توجه به اخبار رسانه هاي معاند

- بي توجهي يک انجمن علمي بزرگ به صحت و استنادات يک نامه سياسي و ارائه آمار دروغین

- ارائه شاخص‌هاي کمي و کيفي در حوزه زنان در عرصه هاي مختلف علمي، سلامت، اقتصادي، سياسي، اجتماعي، فرهنگي، ورزشي، هنري و ... پس از انقلاب اسلامي

- انتقاد از نگاه يک جانبه و داراي سوگيري به زنان ايران و در مقابل بي توجهي نسبت به وضعيت زنان در ساير کشورها نظير افغانستان که از تحصيل اوليه نيز محروم شده اند.

- تاکيد بر دلسوزي براي زنان و دختران آمريکايي که آمارهاي وحشتناک تجاوز، خشونت و انواع سوء استفاده در دنيا مربوط به آنان است.

- سوال در مورد اينکه چرا انجمن علمي روانشناسي آمريکا در مورد مرگ هزاران زن آمريکايي که سالانه در اثر خشونت پليس کشته مي شوند بيانيه نمي دهد! چرا در حمايت از اعتراضات حين انتخابات رياست جمهوري آمريکا در حمايت از حقوق بشر بيانيه نداد! چرا به خاطر مرگ صدها زن و دختر فلسطيني، عراقي، سوري، افغاني، يمني نگران و ناراحت نيست؟!

- محکوم کردن تحريم هاي ظالمانه آمريکا که سبب گرفتن حق حيات بسياري از کودکان و دختران ايران و بسياري از بيماران شده و مي شود و بيانيه اي براي آن صادر نمي شود.

نويسندگان در انتها از رياست انجمن روانشناسي آمريکا براي سفر به ايران و مشاهده پيشرفتهاي زنان و دختران ايراني دعوت به عمل آوردند.

حدود 40 روانشناس زن متخصص اين نامه را امضا کردند. اين نامه در اوايل تعطيلات سال نوي ميلادي براي رياست انجمن ارسال شد که در همان روز پاسخ داده شد و دکتر برايانت ديويس مشتاقانه اعلام کرد که براي يکي جلسه مجازي آماده است تا صحبت هاي زنان متخصص ايراني را از زبان خود آنها بشنود و در پس از آن چندين ايميل با موضوع هماهنگي براي روز و ساعت و موضوع جلسه رد و بدل شد که به ناگاه پس از تعطيلات کريسمس، دکتر ديويس نامه اي ارسال کرد که در آن اعلام کرده بود که پس از مشورت با همکاران خود به اين نتيجه رسيده که جلسه‌اي برگزار نشود. جالب آنکه چندي پس از ارسال نامه، در عين حال که هيچ خبري از نامه ارسالي در صفحات و اخبار اين انجمن نبود، اما یادداشتی از يک خانم روانشناس ايراني در APA با همان محتواهاي نامه ارسالي رياست APA به سازمان ملل منتشر شد که در آن بر لزوم حمایت روانشناسان از جنبش زنانه تاکید کرده بود. (https://www.apa.org/international/global-insights/2022-revolution-iran)

بدون اینکه ردپایی از نامه جمعی از روانشناسان زن ایرانی باشد که مستند در مورد زنان ایرانی سخن گفته‌اند و دروغ‌های نامه ارسالی APA به سازمان ملل را برملا کرده‌اند...

اين رخداد ضمن اينکه در ظاهر هيچ نمود و تاثيري بر انجمن روانشناسي آمريکا نداشت، اما درس هاي زيادي به نويسندگان نامه آموخت. وجود سياست‌زدگي، عدم انصاف، اتکا بر اخبار و داده هاي غير متقن، استناد بر گفته‌ها و شنيده‌ها در نامه‌هاي رسمي، واکنش‌هاي سياسي مداخله جويانه در کشورها، بهانه بودن حقوق زنان و دختران براي دست يابي به اغراض سياسي و دورويي و دروغ و فريب برخي از درس هايي است که مي توان از اين رخداد گرفت و لکه ننگ ديگري براي آمريکا در کنار ظلم ها و دشمني هاي بيشمار او خواهد بود.

امضاهاي زنان روانشناس و متخصص در پاي اين نامه، خود شاهدي براي برکات انقلاب اسلامي در هويت بخشي و تکريم مقام زنان و دختران و بسترسازي براي رشد و شکوفايي آنان است.

الحمدلله رب العالمين


پ.ن: مستندات این نامه در کانال های عصر زنان منتشر شده است.

جزئیات بیشتر
435
435

مهدی تکلّو

2 ماه قبل

چرا باید بر استقلال زن پافشاری کنیم؟

یکی از شاخصه‌های اصلی و ارکان هویت زن در نگاه انقلاب اسلامی، استقلال هویتی است. تصویر زن در آینه‌ی انقلاب اسلامی زنی است که به لحاظ هویتی مستقل است و بر استقلال خود پافشاری می‌کند. از سوی دیگر، جهان پیرامونی این زن در این منطق استقلال او را به رسمیت می‌شناسد. استقلال به معنای این است که زن به‌عنوان یک انسان کامل و کافی در نظر گرفته شود که صاحب اراده و اختیار است و بر سرنوشت خویش مشرف و مسلط است. به دیگر بیان، اصرار بر استقلال انسانی و هویتی موجب فاصله‌گذاری و حصارچینی در برابر تمام نیروهایی فردی، اجتماعی و تاریخی است که تمایل دارند به دلایل بر سرنوشت و هویت افراد حاکم و چیره شوند. حفظ استقلال سبب ایجاد روحیه‌ی مقاومت و خودبودگی در زن می‌شود.

از منظری الهیات‌نگر، استقلال جوهره‌ی مخلوقیت انسان است و بدون آن ظرفیت‌ها و قابلیت‌های انسانی، جنسیتی و فردی در خدمت عبودیت غیر خداوند سبحان قرار می‌گیرد؛ لذا زن مستقل زنی است که بر اراده‌مندی خویش پافشاری می‌کند و نیروی خود را خرج دیگری‌هایش نمی‌کند. به همین سبب زن انقلاب اسلامی مبارز است، چرا که همواره جریانات و نیروهایی هستند که درصدد معناکردن و مصادره نمودن او باشند. به همین نسبت زن انقلاب اسلامی عزتمند و صاحب کبریا و عظمت است. ما از چنین زنی که بر شرافت و کرامت خود هم در سطح انسانی و هم در سطح جنسیتی توقف و تحفظ داشته، طبعاً و منطقاً انتظار عفت، حیا و حریم است.

استقلال انسانی زن موجب می‌شود که او انگاره‌های تحمیلی و تصاویر هژمونیک از خود را خارج از اراده و انتخاب نپذیرد و چه‌بسا او خود به برساخت و بازتعریف هویت و معنای زن و جهان پیرامونی آن مبادرت ورزد. پس از سویی دیگر استقلال انسانی زن، موجب شکوفایی جنسیتی زن می‌شود؛ چرا که زن به نحو طبیعی زن است و کوتاه‌کردن دست سیطره‌جویان که زن را به صورت‌ها و سیرت‌های متنوعی می‌بیند سبب می‌گردد تا این سطح از قابلیت‌های او بیش‌ازپیش بالفعل شود. زنانی که استقلالشان را وانهند و جامعه‌ای که با استقلال زنان غیرتمندانه و با حساسیت مواجهه نکند، حاصلی جز زنانی که یا جنسیتشان عامل ضعف و ثانوی‌بودگی آنان می‌شود یا زنانی که تلاش می‌شود عنصر جنسیت در آن‌ها انکار شده و تکراری ناقص از مردانگی بیافرینند و یا زنانی که حتی به وجوه تنانه و جنسی تقلیل می‌یابند ندارد. پس استقلال زن،‌ نخست میان او و هویت، مسیر و جهان معنایی مردانه فاصله و حجاب می‌گذارد، سپس تمایزات او را به‌طور جدی با زن در الگوی غربی و شرقی مشخص می‌کند و از او تصویری واقعاً «نه شرقی و نه غربی» برمی‌سازد و دست آخر میان او و تمدن‌ها و جوامع استیلایی و بازاری مغایرت‌سازی کرده و پیشنهاد خلق و معماری تاریخی جدید را (در همراهی مرد انقلاب اسلامی) پیش‌روی او می‌گذارد.

جزئیات بیشتر
435
435

معصومه فاطمی

2 ماه قبل

ارمغان انقلاب برای "آزادی" زنان

آزادی شعاری پر طمطراق است که منادیان آن سعی می کنند در لوای آن، فرهنگ مطلوب خود را بسازند اما فرق بین ارمغان آزادی امام خمینی و ارمغان آزادی شاه چیست؟

زنان در خانه نشسته، نیمی از جمعیت ایران بودند که زنان عاطل و باطلی به حساب می‌آمدند که فقط شعار آزادی می‌توانست آنها را از خانه به جامعه بکشاند و حیا و عفاف، مهم‌ترین مانع شعار آزادی بود اما طولی نکشید که چالش آزادی برای زنان رقم خورد و زنان بودند که بین حجاب و خانه نشینی یا نیازهای معمول زندگی مثل درمان، حمام، خرید و... یکی را باید انتخاب می‌کردند. پس از لغو قانون کشف حجاب، همچنان تحصیل و اشتغال برای زنان محجبه، ارمغان آزادی پهلوی ها را به چالش می کشید.این در حالی بود که زنان می توانستند با حجاب درکشوری مثل انگلیس حضور اجتماعی داشته باشند.

امام از سال42 بود که فرمودند برای آزادی «کرارا اعلام خطر کردم و می‌کنم» «مگر مردها آزادند که زن ها می‌خواهند آزاد باشند؟»

ارمغان آزادی شاه، فقط حضور زنان در دانشگاه یا سیاست نبود بلکه زنان در کاباره‌ها، فیلم‌های پورن و شهر نو آزاد بودند. بیش از 40 سال بود که زنان در دوره پهلوی به دانشگاه راه یافته بودند اما زنان روسپی سه برابر زنان دانشگاهی بودند و کاباره‌ها و خانه‌های فساد 5برابر کتابخانه ها بود.

امام فرمودند: «در این مملکت الان مردها آزادند؟ در چه چیز آزادند؟» «آزاد مرد و آزاد زن با لفظ درست می‌شود؟» «به اسم اینکه زن را می‌خواهند آزاد کنند ظلم کردند»‌«به اسم اینکه برای زن می‌خواهند مقام درست کنند، زن را از مقام خودش پایین آوردند» «از مقام انسانیت زن را فروکشید به مرتبه حیوان»«زنان مانند مردان زندان‌های ایران را پر کردند»

امام آزادی را همراه با رشد، تربیت و امنیت زن می‌دیدند. یعنی زن آزادی در رشد داشته باشد و امنیت و تربیت او در کنش اجتماعی با اختلال مواجه نشود.

ترسیم مسیر آزادی، موجب شد، همان زنان به ظاهر خانه نشین، کوشش کنند، برای ایجاد انقلاب، حصار تنگ آزادی خیالی پهلوی را پاره کنند و در کوچه و خیابان ها راهپیمایی کردند، یا از زندان های مخوف سر درآوردند و یا جان بدهند.

زنان آموختند باید برای ساخت جامعه کنش سیاسی کنند و طلب آزادی خواهی، گستره وسیع‌تری از زنان را شامل شد که چارچوب جدیدی از آزادی را طلب می‌کردند. زنان در بینش سیاسی و دینی عمیق تر شده بودند،

انقلاب که به وقوع پیوست زنان ثمره آزادی همراه با امنیت و عزت و کرامت را چشیدند و این را می‌توان در آمار حضور زنان در سیاست، اجتماع، اقتصاد و فرهنگ دید.

اکنون زنان برای تغییر، آزادی بیان داشتند و پس از بیان، آزادی کنش را تجربه می‌کردند. زنان ایرانی چپ، راست یا انقلابی، آنچه را که از مسائل زنانه تمایل داشتند در قالب تظاهرات، کمپین، سازمان مردم نهاد یا هر ظرفیت دیگری درخواست می‌کردند و این آزادی تا جایی است که حتی خواست زنانه خلاف رویه های موجود جمهوری اسلامی را شامل می‌شود و این را می‌توان از راهپیمایی علیه حجاب در سال 1357 تا اغتشاش به نام زن زندگی آزادی در سال1401 دید و این آزادی طیف گسترده‌ای از نوجوان دبیرستانی تا مسئول اپوزیسیون نما را شامل می شود. در حالی که راهپیمایی آرام و بدون شعار زنان مشهدی برای حجاب خواهی در سال 1356 به زندان های مخوف ساواک ختم شد.

زنان در پی این آزادی توانستند تا حد مناسب و غیرقابل قیاس با پهلوی، به تغییر سطح سواد سپس دانش زنان، تغییر قوانین و ساختارهای تضعیف کننده زنان، گشایش عرصه‌های جدید اجتماعی و... بپردازند. هرچند هنوز برای رسیدن به نقطه مطلوب فاصله است، اما زنان دریافتند برای آزادی نباید از ارزش زن بکاهند وگرنه نتیجه‌اش جز ابتذال کاباره‌ای نخواهد بود.

جزئیات بیشتر
435
435

زاهره میرجعفری

2 ماه قبل

پیشروی زنان در پیروزی انقلاب اسلامی

نقش زنان در شکل گیری، پیروزی و تداوم انقلاب اسلامی بی نظیر بوده از این جهت که هم زنان با مشارکت حداکثری خانوادگی عرصه‌های بی بدیلی را آفریدند و هم هنر انقلاب اسلامی این بود که زنان جامعه ما را متحول ساخت و در مسیر اسلام و ارزش‌های الهی هدایت کرد و از بی هویتی و بـی بند و باری و ابتذال که سوغات غرب بـود, به سوی عزت خواهی, عفاف شخصیت و کمال جـویی و تحول فکری و روحی هدایت کرد و از دون مایگی به اوج انسانیت ارتقا بخشید.

زنان مسلمان در انقلاب اسلامی شخصیت و هویت خویش را یافتند و به مقام و منزلت والای خـویـش پـی بردند و بینـش سیاسـی, فرهنگـی و اجتماعی پیدا کردند. ایـن تحول فکری و روحی بزرگی که نصیب زنان شد, مـوهبت الهی بـود که امام خمینی بارها از آن به بزرگـی یاد کـرده و آن را افتخـار بزرگ ملت ایـران دانستند:

«مـن در جامعه زنها یک جـور تحـول عجیبـی می بینـم که بیشتر از تحـولی است که در مردها پیدا شده و خانمهایی که در قبل وضعشان یک نحـو دیگـری بـود, و رژیـم آنها را به یک مسـایل دیگری مشغول کرده بـود, متحول شدند به کسانی که در مقابل رژیـم ایستادنـد.»

«نهضت اسلامـی به بـرکت اسلام چنان تحـولـی در نفـوس زن و مـرد به وجـود آورده که ره صـد سـاله را یک شبه طـی نمـوده است.این یک تحـولی بـود که بشر نمی تـوانست ایـن تحول را درست کند. این تحول الهی بـود.»

یعنـی زنان در تمـام زمینه های روحـی, فکـری, اخلاقـی, فـرهنگـی, سیـاسـی, اجتمـاعی و انگیزه هـا و اهـداف الهی متحول شده و در مسیر حضرت زهرا(س) و زینب کبری(س) قدم بردارند.

زنان مسلمان از حالت بـی اعتنایی بیرون آمدند و نسبت به سرنـوشت خـود و خـانـواده خـویـش و اسلام احسـاس مسـوولیت کردند. انقلاب آمـد و زنان را از منجلاب فرهنگـی نجات داد و آنان را به اخلاق اسلامـی و حجـاب و عفاف و فضیلتها آراسته ساخت. یا در جای دیگر فرمودند:

«اینجانب به زنان پرافتخار ایران, مباهات می کنـم که تحولی آن چنان در آنان پیـدا شـد که نقـش شیطانـی بیـش از 50 سال کـوشـش نقاشان خارجـی و وابستگان بـی شـرافت آنان, از شعرای هرزه گرفته تا نویسندگان و دستگاههای تبلیغاتی مزدور را نقـش بر آب نمودند و اثبات کردند که زنان ارزشمند مسلمان دچار گمراهـی نشـده و با ایـن تـوطئه های شـوم غرب و غرب زدگان آسیب نخـواهد پذیرفت.»

در عصر انقلاب توانمندیها و استعدادهای نهفته‌ای در زنان بروز یافت که در قبل از انقلاب فرصت بروز آن نبود یا خانواده ها بدلیل غلبه فساد اجتماعی احساس امنیت نمیکردند تا دختران و بانوان در مراکز علمی اجتماعی نقش موثری ایفا کنند اما با وجود اصلاح الگوی عفاف در جامعه و تفکیک جنسیتی خود جوش بین مرد و زن این فضا بسیار برای مشارکت حداکثری فراهم گردید. وجود انقلاب اسلامی از دیدگاه رهبری در واقع اصلی ترین عامل بازگشت زن به فطرت و اصل خویش است. زنان علاوه بر حرکات انقلابی،  شرکت در تظاهرات و فعالیت‌های امدادی و... با فداکاری‌هایی که نسبت به همسران، فرزندان و برادرانشان ابراز کردند سهم زیادی در پیروزی انقلاب داشتند. اگر حضور زنان نبود، انقلاب اینگونه به ثمر نمی‌نشست و تاثیرگذار نمی‌شد. از نظر ایشان داخل کردن زنان به متن انقلاب، یکی از کلیدهای اساسی پیروزی هر انقلابی است: «اگر حضور زنان در نهضت انقلابى ملت ایران نمى‌بود، به احتمال زیاد این انقلاب به این شکل پیروز نمى‌شد یا اصلاً پیروز نمى‌شد یا مشکلات بزرگى در سر راه آن پدید مى‌آمد. بنابراین حضور زنان مشکل‌گشا بود.

در جنگ هم همینطور بود، در مسائل دیگر از اول انقلاب تا به‌حال هم همین‌گونه بوده است. ایشان معتقدند این نقش حساس و بی‌بدیل باید ادامه داشته باشد: «الان برای نگه داشتن زن ایرانی در همان روندی که انقلاب او را در آن انداخته بود و حفظ آن حالت، احتیاج داریم به چند چیز. اول به ادامه استدلال، یعنی آن استدلال صحیح و متینی که نشان می‌دهد جایگاه زن چیست. ثانیا به ادامه و حفظ حالت انقلابی در او، ثالثا جلوگیری از نفوذ آن چیزی که بیشترین تکیه‌گاه فرهنگ طاغوتی بود که آن غریزه را تحریک می‌کرد؛ یعنی عکس‌ها، فیلم‌ها و...».

از نقطه نظر رهبری در درجه اول، این زنان هستند که باید برای حل مشکلات قشر خودشان اقدام کنند. جامعه زنان باید کار فرهنگی را در اولویت خود قرار دهند و دادن شناخت و آگاهی به قشر زنان، آنها را در برابر تهاجم فرهنگی دشمن مقاوم می‌سازد. وظیفه اصلی مادران این است که در ابتدا باید نگاه غلطی را که نسبت به زنان و مسائل مرتبط وجود دارد را اصلاح کرده وشیوه تربیتی صحیح را در خانواده استوار گردانند.

جزئیات بیشتر
435
435

آفرین قائمی

2 ماه قبل

زینب سلام‌الله علیها الگوی هر زن و مرد مبارز

تاریخ همواره عرصۀ درگیری پیروان حقّ و باطل بوده، تاریخ إسلام نیز از این رویارویی، حوادث تلخ و شیرین فراوانی را در سینه نهفته دارد. تحوّل و إنقلاب عظیمی که شریعت إسلامی در مردم آن زمان و نیز پیروان خود در قرون متمادی به وجود آورد، تنها مردان را دربر‌ نمی‌گیرد و به زنان نیز سرایت نموده است.

زنان نیز در عرصۀ جهاد و مبارزه از خود فداکاری، إیثار، شهامت و شجاعت فراوانی را به منصۀ بروز رسانیده و می‌رسانند.

اگرچه از منظر شریعت اسلام، جنگ ابتدایی با کافران حربی و... بر زنان و غیر بالغان و پیرمردان واجب نیست؛ امّا جهاد دفاعی، یعنی دفاع از کیان اسلام و مسلمین و احقاق حقوق خود از ظالمان، بر همگان واجب است و همه در حدّ توان خود باید در این امر شراکت داشته باشند.

بنابراین در دوران بحران و کارزار، زنان و مردان همه درگیر می‌شوند؛ لکن مردان به طور مستقیم و زنان، أغلب به صورت غیر مستقیم و گاه مستقیم. به همین جهت در دوران صلح نیز نیاز است که چه زنان و چه مردان جامعۀ إسلامی با دیدن آموزش‌های نظامی، آمادۀ دفاع از إسلام و مسلمین و میهن إسلامی خویش در برابر هر گونه هجمۀ غیر مترقّبۀ دشمن باشند.

جایگاه حقیقی زن به عنوان یک انسان قابل تعالی تا بی‌نهایت، به سان مرد و نیز به عنوان محور کانون خانواده و رشد و تربیت نسل حاضر و آینده، و همچنین به عنوان نیمی از پیکرۀ إجتماع در هیچ دوره و در هیچ جامعه و هیچ مکتبی به سان اسلام تبیین نشده و زن در پناه هیچ مکتبی به سان اسلام به قدر و منزلت و نیز به حقوق فردی و مدنی خود دست نیازیده است. در مکتب اسلام هویّت زنانه و مردانه مکمّل یکدیگرند و هر دو در تشکیل خانواده و تولید مثل و إرضاء جنسی و معیشتی و ... محتاج و مکمّل یکدیگرند.

از دیدگاه إسلامی در حرمت و کرامت انسانی هیچ تفاوتی بین زن و مرد نبوده و هر دو مخلوق و بنده و مورد عنایت حقّ تعالی و متولّیان و مسئولین جامعه‌اند. زن و مرد، مکمّل وجود و فعّالیّت یکدیگر در حفظ و تداوم نسل و تشکیل أمّتی سالم و بهینه‌اند و این گونه تعادل برقرار و هر یک در جایگاه مناسب خویشتن قرار می‌گیرند.

برای یک زن: حیاء، عفّت، عصمت، نجابت، همسرداری، تربیت فرزند و مدیریّت کانون خانواده در إصالت و أولویّت است و برای یک مرد حمایت از کانون خانواده و إجتماع با چرخانیدن گردونۀ تولید و إقتصاد و سیاست و قضاوت و... دارای أولویّت می‌باشد؛ تا هر یک از زن و مرد در جایگاه إنسانی، خانوادگی و إجتماعی مناسب خود قرار گیرند. در این میان حجاب و عفّت و عصمت زنان وقتی که در جامعه حاضر می شوند، مهمّ ترین ضامن حراست از وی و کیان خانواده و بلکه وحدت و إنسجام جامعه ای است که در آن زیست می‌نماید!!

نمونۀ جامع زنان مبارز، حضرت خدیجه، فاطمۀ زهرا و زینب کبری (سلام الله علیهن) می‌باشند که تمامی هست و نیست خود را در راه خداوند خالصانه فدا نموده و الگوی هر زن و مرد مبارز محسوب می شوند.

زنان در هنگام کارزار علاوه بر تشویق و ترغیب بستگان و سایر مردان بر شرکت در جهاد و مذمّت و تنبیه فراریان، عهده دار: تجهیز أسلحه، آب، غذا و سایر لوازم رزمندگان، پرستاری و مداوای مجروحان، تجهیز و تخلیّۀ شهداء از میدان رزم، تعزیت و رسیدگی به خاندان شهداء و تقویت روحیّۀ رزمندگان و بازماندگان شهداء، کمک‌های مالی به رزمندگان و ... بودند. زنان مبارز نقش‌هایی را در تاریخ به ثبت رسانیده‌اند که چه بسا مردان روزگار و آینده از ایفای آن‌ها درماندند.

لذا کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود..

جزئیات بیشتر
435
435

دکتر محمد زارعی

3 ماه قبل

آسیب‌شناسی تضعیف جایگاه مرد در خانواده

خانواده منبع تامین نیازهای اساسی انسان و بستر رشد، بالندگی و پرورش انسان است. براساس رویکرد سیستمی حاکم بر اغلب نظریه‌های خانواده درمانگری و همسو با نظریه خانواده درمانگری اسلامی (زارعی، 1401)، خانواده نظام هماهنگی از مجموعه‌ای از اعضا است که در تعامل با یکدیگر هدف خاصی را دنبال می‌کند. در این نظام هماهنگ هر کدام از اعضا نقش خاصی برعهده دارند که بر اساس آن اهداف متعالی خانواده محقق می‌یابد. در این میان نقش مرد به عنوان رکن خانواده از اهمیت بسزایی برخوردار است که ضعف یا فقدان آن آثار جبران ناپذیری را به دنبال دارد. 

بر اساس الگوی نقش و نیاز (زارعی، 1397، زارعی، جانبزرگی و بستان، 1395) برآمده از آموزه‌های دینی و یافته‌های روان‌شناسی، هم زن و هم مرد نیاز به قدرت و نیاز به مهر و دریافت محبت و عشق دارند، اما نیاز به قدرت در مردان بسیار بیشتر و اساسی‌تر از نیاز به مهر است. برعکس نیاز به مهر در زنان به شکل بارزتر و بیشتری بروز می‌کند. از طرف دیگر مرد جذاب برای زنان، مردان مقتدر و توانا است و زن مورد علاقه مردان غالباً زن ملایم و لطیف است. نه زنان مردان زن نما را ترجیح می‌دهند و نه مردان زنان مرد نما را انتخاب می‌کنند. هر چند به رغم اینکه زنان مردان قدرتمند را می‌پسندند، اغلب نمی‌دانند که مردان نیازمندی بیشتری به قدرت دارند و نیز نمی‌دانند منبع شارژ قدرت، زنان هستند. در واقع یک زن می‌تواند به راحتی به یک مرد نیرو بدهد و قدرت او را هدایت کند و نیز یک زن در برابر مردی که می‌تواند به او عشق بورزد به شدت ضعیف است و منبع مهرورزی زنان هم در واقع مردان هستند. 

منطق این تبادل روشن است، کسی که محتاج است نمی‌تواند ببخشد. در واقع بی‌نیاز امکان بخشش واقعی دارد. مردان بیشتر از زنان محتاج قدرتند و زنان بیشتر از مردان محتاج مهرند. اکنون کسی می‌تواند چیزی را ببخشد که نیازمند آن نیست. اگر مردان می‌توانند مهر و عشق به همسران خود بدهند به این علت است که به آن کمتر نیاز دارند و اگر زنان می‌توانند به مردان قدرت بدهند به این علت است که خود نیاز چندانی به آن ندارند. پس در اینجا موضوع مهم همسران این است که اگر زن به مرد قدرت بدهد از او مهر دریافت می‌کند و اگر مرد به زن عشق و مهر بدهد از او قدرت دریافت می‌کند.از این دیدگاه وقتی یک مرد زورگو و قدرت طلب می‌شود که قدرت او را مورد حمله قرار دهند یا محدود کنند یا آن را به رسمیت نشناسند. مردی که قدرت او ارضاء شود (که فقط توسط یک زن امکان پذیر است)، رئوف و مهربان می‌شود و در عین حال مقتدر و زنی که نیاز به مهر او ارضاء شود (که فقط توسط یک مرد امکان پذیر است)، زنی انعطاف‌پذیر، سرزنده و سازگار خواهد شد.

از سوی دیگر پژوهش‌ها نشان دادند، فرزندان هم به نرمی و عطوفت مادرانه و هم به اقتدار و استحکام پدرانه نیاز دارند. براین اساس، هر کدام به شیوه خاص خود احساس امنیت و ایمنی را در میان فرزندان خود می‌پرورانند (وزارت بهداشت آمریکا، 2004). نقش فراهم‌کنندگی و حفاظت‌کنندگی با احساس مرد بودن و مردانگی مرد، گره خورده است (روزنبرگ، ویلکوکس، 2006). پژوهش‌ها به اتفاق نشان می‌دهند که پدرانی که به طور تمام وقت کار می‌کنند اظهار می‌دارند که در زندگی خانوادگی، احساس خوشبختی بیشتری دارند و ارتباط بهتری با فرزندانشان برقرار می‌کنند، در مقایسه با پدرانی که بیکار هستند یا شغل نیمه وقت دارند. مردانی که قدرت آنها تضعیف می‌شود یا همسرشان از قدرت بیشتری برخوردارند، احساس ناکارآمدی می‌کنند. احساس ناکارآمدی می‌تواند به شکل پرخاشگری و عصبانیت بروز پیدا کند. در این شرایط، بدرفتاری با کودکان، می‌تواند شیوه‌ای باشد که مرد به کار می‌گیرد (روزنبرگ دیگران، 2006). نتایج پژوهش‌ها حکایت از آن دارد که غیبت پدر و ضعف وی، یکی از عوامل آسیب‌پذیری کودکان در زمینه‌ رشد فردی، سلامت جسمی و روانی، هوش و استعداد، تعلیم و تربیت، هیجانات، آسیب‌های اجتماعی و غیره به شمار می‌آید (الن دیگران، 2007). 

این امر در خانواده‌های تک والد و فاقد پدر نمود بیشتری به خود می‌گیرد. «کودکانی که در خانواده‌های تک والد بزرگ شده‌اند در مقایسه با کودکانی که والدین ازدواج کرده‌اند، ممکن است به طور میانگین فقیر‌تر باشند، مشکلات جسمانی و اختلالات روانی بیشتری داشته باشند، بیشتر مرتکب جرم و ناهنجاری‌های رفتاری شوند، ارتباط نسبتا ضعیف‌تری با خانواده و همتایان داشته باشند و سرانجام هنگامی که به بزرگسالی برسند، میزان تحصیلات کمتری داشته باشند و از ازدواج با ثبات کمتر و موقعیت‌های شغلی پایین‌تری برخوردار باشند. اثر این اختلال زناشویی بر رفاه کودک، حتی پس از آنکه پژوهشگران ویژگی‌های خانوادگی مهمی از جمله نژاد، درآمد و موقعیت اجتماعی- اقتصادی را کنترل می‌کنند، همچنان صدق می‌کند» (رودز، 1392: 115). 

ضعف پدر در خانواده می‌تواند آینده اجتماعی یک جامعه را نیز به مخاطره بیاندازد. بر این اساس، آنکونا (1998) اعتقاد دارد، ازدست رفتن نقش پدری در جامعه آمریکا اساس اجتماعی آمریکای معاصر را سست کرده است و قدرت گذشته این کشور را تضعیف نموده است. 

بر این اساس اهمیت جایگاه مرد در خانواده در منابعی دینی مورد تایید قرار گرفته و قوام و تکیه‌گاه خانواده عنوان شده است (نساء، آیه34). همچنین، بر اساس آیه 6 سوره تحریم، حفظ خانواده و تربیت فرزندان از مسئولیت مردان دانسته شده است: «اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد خود و خانواده خويش را از آتشى كه هيزم آن انسان‌ها و سنگ‌هاست نگه داريد» (تحريم: 6). در روایات متعددی ذیل آیه مذکور، به مسئولیت پدر در تدبیر خانواده و تربیت فرزندان تصریح شده است (کلینی، 1365، ج5: 63؛ حرعاملی، 1409ق، ج16: 148). امام سجاد (ع) در رساله حقوق خود، مسئولیت اساسی پدر در تربیت فرزند را به واسطه اقتدار و ولایت پدری تبیین می‌فرماید که زمینه تربیت مناسب فرزندان را فراهم ‌آورد: «حق فرزندت بر تو اين است كه بدانى وجود او از تو است و در دنیا هر خیر و شری که دارد منسوب به توست و با دارا بودن قدرت و سلطه پدرى، مسئول تربيت وى و رهنمايى و كمك به او در فرمان‌بردارى پروردگار هستى» (نوری، 1408ق، ج11: 160). 

بنابراین، ضعف جایگاه مرد در خانواده آسیب‌های متعددی به همراه دارد که متزلزل شدن بنیان خانواده از مهمترین آسیب‌ها به شمار می‌رود.


جزئیات بیشتر
435
435