یادداشت های اختصاصی

دکتر فاطمه فیاض

7 ماه قبل

هیپنوتیزم علم با سیاست در APA

به دنبال آشوب‌های رخ داده‌ی چند ماه گذشته در کشور، ریاست انجمن روانشناسی آمریکا (American Psychological Association به اختصار APA) که بزرگترین سازمان علمی و حرفه‌ای روان‌شناسان در ایالات متحده است و همین‌طور بزرگترین انجمن روانشناسی در دنیا نیز محسوب می‌شود، به بخش حقوق بشر سازمان ملل نامه‌ای را تنظیم کرد و در آن نامه از وضعیت زنان و دختران ایرانی ابراز نگرانی نمود.

طبق شواهد موجود این نامه به دلیل فشارهای روانشناسان ضد حکومت جمهوری اسلامی نوشته و به سازمان ملل ارسال گردید. این درحالی است که در ایام منتهی به کریسمس ۴۰ تن از زنان روانشناس ایرانی داخل کشور، که از اساتید برجسته روانشناسی هستند نامه‌ای به ریاست APA ارسال کرده و خواستار جلسه‌ای در راستای اعلام واقعیت‌های اصلی و نه سیاسی از وضعیت زنان و دختران ایران شده‌اند. علیرغم آنکه تغییر ریاست APA و نامه‌ی این اساتید به ریاست جدید داده شد، قرار به تشکیل جلسه‌ای مجازی میان اساتید روانشناسی و اعضای APAجهت بررسی و روشن شدن حقیقت وضعیت زنان ایرانی شد.

اما در کمال تعجب، جلسه بدون هیچ دلیل و توضیحی لغو گردید و مجدد ادعای سیاسی خانم دکتر صاحبی، روانشناس مقیم آمریکا و از اعضای APA، با اعمال فشارهایی در سر تیتر اخبار APA قرار گرفت".

به نظر می‌رسد هرچه زمان بیشتری از غائله‌ی موسوم به زن، زندگی، آزادی میگذرد، چهره‌ی حقیقی آن با روشن شدن ابعاد مختلف برخوردهای بین المللی و حتی علمی با زنان ایرانی مشخص می‌گردد. اینکه زنان ایرانی متخصص روانشناسی در ایران، کرسی‌های علمی و دانشگاهی را فتح کردند، مستقیما از اوضاع زنان و دختران ایرانی آگاه هستند و از یک نهاد بین المللی که داعیه‌دار نگرانی وضعیت زنان و دختران ایرانی است خواستار تریبونی بدور از بازی های سیاسی و در چارچوب های علمی می‌باشد اما با بی‌اعتنایی آن نهاد نگران! مواجه می‌شود، رسما صدایشان بایکوت می‌شود بیانگر آن است که مسئله‌ی آمریکا و حتی آن روانشناسانی که در APA ادعای دوستی با هموطنان ایرانی‌شان را دارند، بشر دوستی نیست بلکه تنها میل سیری‌ناپذیر به قدرت و سیطره‌ای است که نظام مستکبر آمریکا کما فی‌السابق نسبت به ایران و ایرانیان روا می‌دارد.

در ادامه یادداشت تکمیلی و تحلیل خانم دکتر فاطمه فیاض فوق دکترای روانشناسی سلامت و عضو هیئت علمی دانشگاه الزهرا را که از نویسندگان نامه به APA بوده‌اند می‌خوانیم:

در تاريخ 30 نوامبر 2022 يعني در آذرماه 1401 ، رياست انجمن روانشناسي آمريکا (APA) دکتر فرانک ورل، به دفتر کمیساریای عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد نامه‌اي در حمايت از حقوق زنان و دختران ايراني نوشت و در آن از حق اعتراض زنان در اثر فوت مهسا اميني دفاع کرده و در مورد آن ابراز نگراني کرده بود. در واکنش به اين نامه سياسي که توسط آن انجمن علمي به سازمان ملل متحد ارسال شده بود، حدود 40 استاد زن PhD روانشناسي به رياست جديد اين انجمن دکتر برايانت ديويس (يک زن سياهپوست) که از ابتداي سال 2023 ميلادي منصوب شده بود، نامه‌اي نوشتند و در آن به موارد زير اشاره کردند:

- انتقاد از خلاف واقع بودن نامه ارسالي APA به سازمان ملل

- مستند نبودن ادعاهاي مطرح شده در نامه و توجه به اخبار رسانه هاي معاند

- بي توجهي يک انجمن علمي بزرگ به صحت و استنادات يک نامه سياسي و ارائه آمار دروغین

- ارائه شاخص‌هاي کمي و کيفي در حوزه زنان در عرصه هاي مختلف علمي، سلامت، اقتصادي، سياسي، اجتماعي، فرهنگي، ورزشي، هنري و ... پس از انقلاب اسلامي

- انتقاد از نگاه يک جانبه و داراي سوگيري به زنان ايران و در مقابل بي توجهي نسبت به وضعيت زنان در ساير کشورها نظير افغانستان که از تحصيل اوليه نيز محروم شده اند.

- تاکيد بر دلسوزي براي زنان و دختران آمريکايي که آمارهاي وحشتناک تجاوز، خشونت و انواع سوء استفاده در دنيا مربوط به آنان است.

- سوال در مورد اينکه چرا انجمن علمي روانشناسي آمريکا در مورد مرگ هزاران زن آمريکايي که سالانه در اثر خشونت پليس کشته مي شوند بيانيه نمي دهد! چرا در حمايت از اعتراضات حين انتخابات رياست جمهوري آمريکا در حمايت از حقوق بشر بيانيه نداد! چرا به خاطر مرگ صدها زن و دختر فلسطيني، عراقي، سوري، افغاني، يمني نگران و ناراحت نيست؟!

- محکوم کردن تحريم هاي ظالمانه آمريکا که سبب گرفتن حق حيات بسياري از کودکان و دختران ايران و بسياري از بيماران شده و مي شود و بيانيه اي براي آن صادر نمي شود.

نويسندگان در انتها از رياست انجمن روانشناسي آمريکا براي سفر به ايران و مشاهده پيشرفتهاي زنان و دختران ايراني دعوت به عمل آوردند.

حدود 40 روانشناس زن متخصص اين نامه را امضا کردند. اين نامه در اوايل تعطيلات سال نوي ميلادي براي رياست انجمن ارسال شد که در همان روز پاسخ داده شد و دکتر برايانت ديويس مشتاقانه اعلام کرد که براي يکي جلسه مجازي آماده است تا صحبت هاي زنان متخصص ايراني را از زبان خود آنها بشنود و در پس از آن چندين ايميل با موضوع هماهنگي براي روز و ساعت و موضوع جلسه رد و بدل شد که به ناگاه پس از تعطيلات کريسمس، دکتر ديويس نامه اي ارسال کرد که در آن اعلام کرده بود که پس از مشورت با همکاران خود به اين نتيجه رسيده که جلسه‌اي برگزار نشود. جالب آنکه چندي پس از ارسال نامه، در عين حال که هيچ خبري از نامه ارسالي در صفحات و اخبار اين انجمن نبود، اما یادداشتی از يک خانم روانشناس ايراني در APA با همان محتواهاي نامه ارسالي رياست APA به سازمان ملل منتشر شد که در آن بر لزوم حمایت روانشناسان از جنبش زنانه تاکید کرده بود. (https://www.apa.org/international/global-insights/2022-revolution-iran)

بدون اینکه ردپایی از نامه جمعی از روانشناسان زن ایرانی باشد که مستند در مورد زنان ایرانی سخن گفته‌اند و دروغ‌های نامه ارسالی APA به سازمان ملل را برملا کرده‌اند...

اين رخداد ضمن اينکه در ظاهر هيچ نمود و تاثيري بر انجمن روانشناسي آمريکا نداشت، اما درس هاي زيادي به نويسندگان نامه آموخت. وجود سياست‌زدگي، عدم انصاف، اتکا بر اخبار و داده هاي غير متقن، استناد بر گفته‌ها و شنيده‌ها در نامه‌هاي رسمي، واکنش‌هاي سياسي مداخله جويانه در کشورها، بهانه بودن حقوق زنان و دختران براي دست يابي به اغراض سياسي و دورويي و دروغ و فريب برخي از درس هايي است که مي توان از اين رخداد گرفت و لکه ننگ ديگري براي آمريکا در کنار ظلم ها و دشمني هاي بيشمار او خواهد بود.

امضاهاي زنان روانشناس و متخصص در پاي اين نامه، خود شاهدي براي برکات انقلاب اسلامي در هويت بخشي و تکريم مقام زنان و دختران و بسترسازي براي رشد و شکوفايي آنان است.

الحمدلله رب العالمين


پ.ن: مستندات این نامه در کانال های عصر زنان منتشر شده است.

جزئیات بیشتر

مهدی تکلّو

7 ماه قبل

چرا باید بر استقلال زن پافشاری کنیم؟

یکی از شاخصه‌های اصلی و ارکان هویت زن در نگاه انقلاب اسلامی، استقلال هویتی است. تصویر زن در آینه‌ی انقلاب اسلامی زنی است که به لحاظ هویتی مستقل است و بر استقلال خود پافشاری می‌کند. از سوی دیگر، جهان پیرامونی این زن در این منطق استقلال او را به رسمیت می‌شناسد. استقلال به معنای این است که زن به‌عنوان یک انسان کامل و کافی در نظر گرفته شود که صاحب اراده و اختیار است و بر سرنوشت خویش مشرف و مسلط است. به دیگر بیان، اصرار بر استقلال انسانی و هویتی موجب فاصله‌گذاری و حصارچینی در برابر تمام نیروهایی فردی، اجتماعی و تاریخی است که تمایل دارند به دلایل بر سرنوشت و هویت افراد حاکم و چیره شوند. حفظ استقلال سبب ایجاد روحیه‌ی مقاومت و خودبودگی در زن می‌شود.

از منظری الهیات‌نگر، استقلال جوهره‌ی مخلوقیت انسان است و بدون آن ظرفیت‌ها و قابلیت‌های انسانی، جنسیتی و فردی در خدمت عبودیت غیر خداوند سبحان قرار می‌گیرد؛ لذا زن مستقل زنی است که بر اراده‌مندی خویش پافشاری می‌کند و نیروی خود را خرج دیگری‌هایش نمی‌کند. به همین سبب زن انقلاب اسلامی مبارز است، چرا که همواره جریانات و نیروهایی هستند که درصدد معناکردن و مصادره نمودن او باشند. به همین نسبت زن انقلاب اسلامی عزتمند و صاحب کبریا و عظمت است. ما از چنین زنی که بر شرافت و کرامت خود هم در سطح انسانی و هم در سطح جنسیتی توقف و تحفظ داشته، طبعاً و منطقاً انتظار عفت، حیا و حریم است.

استقلال انسانی زن موجب می‌شود که او انگاره‌های تحمیلی و تصاویر هژمونیک از خود را خارج از اراده و انتخاب نپذیرد و چه‌بسا او خود به برساخت و بازتعریف هویت و معنای زن و جهان پیرامونی آن مبادرت ورزد. پس از سویی دیگر استقلال انسانی زن، موجب شکوفایی جنسیتی زن می‌شود؛ چرا که زن به نحو طبیعی زن است و کوتاه‌کردن دست سیطره‌جویان که زن را به صورت‌ها و سیرت‌های متنوعی می‌بیند سبب می‌گردد تا این سطح از قابلیت‌های او بیش‌ازپیش بالفعل شود. زنانی که استقلالشان را وانهند و جامعه‌ای که با استقلال زنان غیرتمندانه و با حساسیت مواجهه نکند، حاصلی جز زنانی که یا جنسیتشان عامل ضعف و ثانوی‌بودگی آنان می‌شود یا زنانی که تلاش می‌شود عنصر جنسیت در آن‌ها انکار شده و تکراری ناقص از مردانگی بیافرینند و یا زنانی که حتی به وجوه تنانه و جنسی تقلیل می‌یابند ندارد. پس استقلال زن،‌ نخست میان او و هویت، مسیر و جهان معنایی مردانه فاصله و حجاب می‌گذارد، سپس تمایزات او را به‌طور جدی با زن در الگوی غربی و شرقی مشخص می‌کند و از او تصویری واقعاً «نه شرقی و نه غربی» برمی‌سازد و دست آخر میان او و تمدن‌ها و جوامع استیلایی و بازاری مغایرت‌سازی کرده و پیشنهاد خلق و معماری تاریخی جدید را (در همراهی مرد انقلاب اسلامی) پیش‌روی او می‌گذارد.

جزئیات بیشتر

معصومه فاطمی

7 ماه قبل

ارمغان انقلاب برای "آزادی" زنان

آزادی شعاری پر طمطراق است که منادیان آن سعی می کنند در لوای آن، فرهنگ مطلوب خود را بسازند اما فرق بین ارمغان آزادی امام خمینی و ارمغان آزادی شاه چیست؟

زنان در خانه نشسته، نیمی از جمعیت ایران بودند که زنان عاطل و باطلی به حساب می‌آمدند که فقط شعار آزادی می‌توانست آنها را از خانه به جامعه بکشاند و حیا و عفاف، مهم‌ترین مانع شعار آزادی بود اما طولی نکشید که چالش آزادی برای زنان رقم خورد و زنان بودند که بین حجاب و خانه نشینی یا نیازهای معمول زندگی مثل درمان، حمام، خرید و... یکی را باید انتخاب می‌کردند. پس از لغو قانون کشف حجاب، همچنان تحصیل و اشتغال برای زنان محجبه، ارمغان آزادی پهلوی ها را به چالش می کشید.این در حالی بود که زنان می توانستند با حجاب درکشوری مثل انگلیس حضور اجتماعی داشته باشند.

امام از سال42 بود که فرمودند برای آزادی «کرارا اعلام خطر کردم و می‌کنم» «مگر مردها آزادند که زن ها می‌خواهند آزاد باشند؟»

ارمغان آزادی شاه، فقط حضور زنان در دانشگاه یا سیاست نبود بلکه زنان در کاباره‌ها، فیلم‌های پورن و شهر نو آزاد بودند. بیش از 40 سال بود که زنان در دوره پهلوی به دانشگاه راه یافته بودند اما زنان روسپی سه برابر زنان دانشگاهی بودند و کاباره‌ها و خانه‌های فساد 5برابر کتابخانه ها بود.

امام فرمودند: «در این مملکت الان مردها آزادند؟ در چه چیز آزادند؟» «آزاد مرد و آزاد زن با لفظ درست می‌شود؟» «به اسم اینکه زن را می‌خواهند آزاد کنند ظلم کردند»‌«به اسم اینکه برای زن می‌خواهند مقام درست کنند، زن را از مقام خودش پایین آوردند» «از مقام انسانیت زن را فروکشید به مرتبه حیوان»«زنان مانند مردان زندان‌های ایران را پر کردند»

امام آزادی را همراه با رشد، تربیت و امنیت زن می‌دیدند. یعنی زن آزادی در رشد داشته باشد و امنیت و تربیت او در کنش اجتماعی با اختلال مواجه نشود.

ترسیم مسیر آزادی، موجب شد، همان زنان به ظاهر خانه نشین، کوشش کنند، برای ایجاد انقلاب، حصار تنگ آزادی خیالی پهلوی را پاره کنند و در کوچه و خیابان ها راهپیمایی کردند، یا از زندان های مخوف سر درآوردند و یا جان بدهند.

زنان آموختند باید برای ساخت جامعه کنش سیاسی کنند و طلب آزادی خواهی، گستره وسیع‌تری از زنان را شامل شد که چارچوب جدیدی از آزادی را طلب می‌کردند. زنان در بینش سیاسی و دینی عمیق تر شده بودند،

انقلاب که به وقوع پیوست زنان ثمره آزادی همراه با امنیت و عزت و کرامت را چشیدند و این را می‌توان در آمار حضور زنان در سیاست، اجتماع، اقتصاد و فرهنگ دید.

اکنون زنان برای تغییر، آزادی بیان داشتند و پس از بیان، آزادی کنش را تجربه می‌کردند. زنان ایرانی چپ، راست یا انقلابی، آنچه را که از مسائل زنانه تمایل داشتند در قالب تظاهرات، کمپین، سازمان مردم نهاد یا هر ظرفیت دیگری درخواست می‌کردند و این آزادی تا جایی است که حتی خواست زنانه خلاف رویه های موجود جمهوری اسلامی را شامل می‌شود و این را می‌توان از راهپیمایی علیه حجاب در سال 1357 تا اغتشاش به نام زن زندگی آزادی در سال1401 دید و این آزادی طیف گسترده‌ای از نوجوان دبیرستانی تا مسئول اپوزیسیون نما را شامل می شود. در حالی که راهپیمایی آرام و بدون شعار زنان مشهدی برای حجاب خواهی در سال 1356 به زندان های مخوف ساواک ختم شد.

زنان در پی این آزادی توانستند تا حد مناسب و غیرقابل قیاس با پهلوی، به تغییر سطح سواد سپس دانش زنان، تغییر قوانین و ساختارهای تضعیف کننده زنان، گشایش عرصه‌های جدید اجتماعی و... بپردازند. هرچند هنوز برای رسیدن به نقطه مطلوب فاصله است، اما زنان دریافتند برای آزادی نباید از ارزش زن بکاهند وگرنه نتیجه‌اش جز ابتذال کاباره‌ای نخواهد بود.

جزئیات بیشتر

زاهره میرجعفری

7 ماه قبل

پیشروی زنان در پیروزی انقلاب اسلامی

نقش زنان در شکل گیری، پیروزی و تداوم انقلاب اسلامی بی نظیر بوده از این جهت که هم زنان با مشارکت حداکثری خانوادگی عرصه‌های بی بدیلی را آفریدند و هم هنر انقلاب اسلامی این بود که زنان جامعه ما را متحول ساخت و در مسیر اسلام و ارزش‌های الهی هدایت کرد و از بی هویتی و بـی بند و باری و ابتذال که سوغات غرب بـود, به سوی عزت خواهی, عفاف شخصیت و کمال جـویی و تحول فکری و روحی هدایت کرد و از دون مایگی به اوج انسانیت ارتقا بخشید.

زنان مسلمان در انقلاب اسلامی شخصیت و هویت خویش را یافتند و به مقام و منزلت والای خـویـش پـی بردند و بینـش سیاسـی, فرهنگـی و اجتماعی پیدا کردند. ایـن تحول فکری و روحی بزرگی که نصیب زنان شد, مـوهبت الهی بـود که امام خمینی بارها از آن به بزرگـی یاد کـرده و آن را افتخـار بزرگ ملت ایـران دانستند:

«مـن در جامعه زنها یک جـور تحـول عجیبـی می بینـم که بیشتر از تحـولی است که در مردها پیدا شده و خانمهایی که در قبل وضعشان یک نحـو دیگـری بـود, و رژیـم آنها را به یک مسـایل دیگری مشغول کرده بـود, متحول شدند به کسانی که در مقابل رژیـم ایستادنـد.»

«نهضت اسلامـی به بـرکت اسلام چنان تحـولـی در نفـوس زن و مـرد به وجـود آورده که ره صـد سـاله را یک شبه طـی نمـوده است.این یک تحـولی بـود که بشر نمی تـوانست ایـن تحول را درست کند. این تحول الهی بـود.»

یعنـی زنان در تمـام زمینه های روحـی, فکـری, اخلاقـی, فـرهنگـی, سیـاسـی, اجتمـاعی و انگیزه هـا و اهـداف الهی متحول شده و در مسیر حضرت زهرا(س) و زینب کبری(س) قدم بردارند.

زنان مسلمان از حالت بـی اعتنایی بیرون آمدند و نسبت به سرنـوشت خـود و خـانـواده خـویـش و اسلام احسـاس مسـوولیت کردند. انقلاب آمـد و زنان را از منجلاب فرهنگـی نجات داد و آنان را به اخلاق اسلامـی و حجـاب و عفاف و فضیلتها آراسته ساخت. یا در جای دیگر فرمودند:

«اینجانب به زنان پرافتخار ایران, مباهات می کنـم که تحولی آن چنان در آنان پیـدا شـد که نقـش شیطانـی بیـش از 50 سال کـوشـش نقاشان خارجـی و وابستگان بـی شـرافت آنان, از شعرای هرزه گرفته تا نویسندگان و دستگاههای تبلیغاتی مزدور را نقـش بر آب نمودند و اثبات کردند که زنان ارزشمند مسلمان دچار گمراهـی نشـده و با ایـن تـوطئه های شـوم غرب و غرب زدگان آسیب نخـواهد پذیرفت.»

در عصر انقلاب توانمندیها و استعدادهای نهفته‌ای در زنان بروز یافت که در قبل از انقلاب فرصت بروز آن نبود یا خانواده ها بدلیل غلبه فساد اجتماعی احساس امنیت نمیکردند تا دختران و بانوان در مراکز علمی اجتماعی نقش موثری ایفا کنند اما با وجود اصلاح الگوی عفاف در جامعه و تفکیک جنسیتی خود جوش بین مرد و زن این فضا بسیار برای مشارکت حداکثری فراهم گردید. وجود انقلاب اسلامی از دیدگاه رهبری در واقع اصلی ترین عامل بازگشت زن به فطرت و اصل خویش است. زنان علاوه بر حرکات انقلابی، شرکت در تظاهرات و فعالیت‌های امدادی و... با فداکاری‌هایی که نسبت به همسران، فرزندان و برادرانشان ابراز کردند سهم زیادی در پیروزی انقلاب داشتند. اگر حضور زنان نبود، انقلاب اینگونه به ثمر نمی‌نشست و تاثیرگذار نمی‌شد. از نظر ایشان داخل کردن زنان به متن انقلاب، یکی از کلیدهای اساسی پیروزی هر انقلابی است: «اگر حضور زنان در نهضت انقلابى ملت ایران نمى‌بود، به احتمال زیاد این انقلاب به این شکل پیروز نمى‌شد یا اصلاً پیروز نمى‌شد یا مشکلات بزرگى در سر راه آن پدید مى‌آمد. بنابراین حضور زنان مشکل‌گشا بود.

در جنگ هم همینطور بود، در مسائل دیگر از اول انقلاب تا به‌حال هم همین‌گونه بوده است. ایشان معتقدند این نقش حساس و بی‌بدیل باید ادامه داشته باشد: «الان برای نگه داشتن زن ایرانی در همان روندی که انقلاب او را در آن انداخته بود و حفظ آن حالت، احتیاج داریم به چند چیز. اول به ادامه استدلال، یعنی آن استدلال صحیح و متینی که نشان می‌دهد جایگاه زن چیست. ثانیا به ادامه و حفظ حالت انقلابی در او، ثالثا جلوگیری از نفوذ آن چیزی که بیشترین تکیه‌گاه فرهنگ طاغوتی بود که آن غریزه را تحریک می‌کرد؛ یعنی عکس‌ها، فیلم‌ها و...».

از نقطه نظر رهبری در درجه اول، این زنان هستند که باید برای حل مشکلات قشر خودشان اقدام کنند. جامعه زنان باید کار فرهنگی را در اولویت خود قرار دهند و دادن شناخت و آگاهی به قشر زنان، آنها را در برابر تهاجم فرهنگی دشمن مقاوم می‌سازد. وظیفه اصلی مادران این است که در ابتدا باید نگاه غلطی را که نسبت به زنان و مسائل مرتبط وجود دارد را اصلاح کرده وشیوه تربیتی صحیح را در خانواده استوار گردانند.

جزئیات بیشتر

آفرین قائمی

7 ماه قبل

زینب سلام‌الله علیها الگوی هر زن و مرد مبارز

تاریخ همواره عرصۀ درگیری پیروان حقّ و باطل بوده، تاریخ إسلام نیز از این رویارویی، حوادث تلخ و شیرین فراوانی را در سینه نهفته دارد. تحوّل و إنقلاب عظیمی که شریعت إسلامی در مردم آن زمان و نیز پیروان خود در قرون متمادی به وجود آورد، تنها مردان را دربر‌ نمی‌گیرد و به زنان نیز سرایت نموده است.

زنان نیز در عرصۀ جهاد و مبارزه از خود فداکاری، إیثار، شهامت و شجاعت فراوانی را به منصۀ بروز رسانیده و می‌رسانند.

اگرچه از منظر شریعت اسلام، جنگ ابتدایی با کافران حربی و... بر زنان و غیر بالغان و پیرمردان واجب نیست؛ امّا جهاد دفاعی، یعنی دفاع از کیان اسلام و مسلمین و احقاق حقوق خود از ظالمان، بر همگان واجب است و همه در حدّ توان خود باید در این امر شراکت داشته باشند.

بنابراین در دوران بحران و کارزار، زنان و مردان همه درگیر می‌شوند؛ لکن مردان به طور مستقیم و زنان، أغلب به صورت غیر مستقیم و گاه مستقیم. به همین جهت در دوران صلح نیز نیاز است که چه زنان و چه مردان جامعۀ إسلامی با دیدن آموزش‌های نظامی، آمادۀ دفاع از إسلام و مسلمین و میهن إسلامی خویش در برابر هر گونه هجمۀ غیر مترقّبۀ دشمن باشند.

جایگاه حقیقی زن به عنوان یک انسان قابل تعالی تا بی‌نهایت، به سان مرد و نیز به عنوان محور کانون خانواده و رشد و تربیت نسل حاضر و آینده، و همچنین به عنوان نیمی از پیکرۀ إجتماع در هیچ دوره و در هیچ جامعه و هیچ مکتبی به سان اسلام تبیین نشده و زن در پناه هیچ مکتبی به سان اسلام به قدر و منزلت و نیز به حقوق فردی و مدنی خود دست نیازیده است. در مکتب اسلام هویّت زنانه و مردانه مکمّل یکدیگرند و هر دو در تشکیل خانواده و تولید مثل و إرضاء جنسی و معیشتی و ... محتاج و مکمّل یکدیگرند.

از دیدگاه إسلامی در حرمت و کرامت انسانی هیچ تفاوتی بین زن و مرد نبوده و هر دو مخلوق و بنده و مورد عنایت حقّ تعالی و متولّیان و مسئولین جامعه‌اند. زن و مرد، مکمّل وجود و فعّالیّت یکدیگر در حفظ و تداوم نسل و تشکیل أمّتی سالم و بهینه‌اند و این گونه تعادل برقرار و هر یک در جایگاه مناسب خویشتن قرار می‌گیرند.

برای یک زن: حیاء، عفّت، عصمت، نجابت، همسرداری، تربیت فرزند و مدیریّت کانون خانواده در إصالت و أولویّت است و برای یک مرد حمایت از کانون خانواده و إجتماع با چرخانیدن گردونۀ تولید و إقتصاد و سیاست و قضاوت و... دارای أولویّت می‌باشد؛ تا هر یک از زن و مرد در جایگاه إنسانی، خانوادگی و إجتماعی مناسب خود قرار گیرند. در این میان حجاب و عفّت و عصمت زنان وقتی که در جامعه حاضر می شوند، مهمّ ترین ضامن حراست از وی و کیان خانواده و بلکه وحدت و إنسجام جامعه ای است که در آن زیست می‌نماید!!

نمونۀ جامع زنان مبارز، حضرت خدیجه، فاطمۀ زهرا و زینب کبری (سلام الله علیهن) می‌باشند که تمامی هست و نیست خود را در راه خداوند خالصانه فدا نموده و الگوی هر زن و مرد مبارز محسوب می شوند.

زنان در هنگام کارزار علاوه بر تشویق و ترغیب بستگان و سایر مردان بر شرکت در جهاد و مذمّت و تنبیه فراریان، عهده دار: تجهیز أسلحه، آب، غذا و سایر لوازم رزمندگان، پرستاری و مداوای مجروحان، تجهیز و تخلیّۀ شهداء از میدان رزم، تعزیت و رسیدگی به خاندان شهداء و تقویت روحیّۀ رزمندگان و بازماندگان شهداء، کمک‌های مالی به رزمندگان و ... بودند. زنان مبارز نقش‌هایی را در تاریخ به ثبت رسانیده‌اند که چه بسا مردان روزگار و آینده از ایفای آن‌ها درماندند.

لذا کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود..

جزئیات بیشتر

دکتر محمد زارعی

8 ماه قبل

آسیب‌شناسی تضعیف جایگاه مرد در خانواده

خانواده منبع تامین نیازهای اساسی انسان و بستر رشد، بالندگی و پرورش انسان است. براساس رویکرد سیستمی حاکم بر اغلب نظریه‌های خانواده درمانگری و همسو با نظریه خانواده درمانگری اسلامی (زارعی، 1401)، خانواده نظام هماهنگی از مجموعه‌ای از اعضا است که در تعامل با یکدیگر هدف خاصی را دنبال می‌کند. در این نظام هماهنگ هر کدام از اعضا نقش خاصی برعهده دارند که بر اساس آن اهداف متعالی خانواده محقق می‌یابد. در این میان نقش مرد به عنوان رکن خانواده از اهمیت بسزایی برخوردار است که ضعف یا فقدان آن آثار جبران ناپذیری را به دنبال دارد. 

بر اساس الگوی نقش و نیاز (زارعی، 1397، زارعی، جانبزرگی و بستان، 1395) برآمده از آموزه‌های دینی و یافته‌های روان‌شناسی، هم زن و هم مرد نیاز به قدرت و نیاز به مهر و دریافت محبت و عشق دارند، اما نیاز به قدرت در مردان بسیار بیشتر و اساسی‌تر از نیاز به مهر است. برعکس نیاز به مهر در زنان به شکل بارزتر و بیشتری بروز می‌کند. از طرف دیگر مرد جذاب برای زنان، مردان مقتدر و توانا است و زن مورد علاقه مردان غالباً زن ملایم و لطیف است. نه زنان مردان زن نما را ترجیح می‌دهند و نه مردان زنان مرد نما را انتخاب می‌کنند. هر چند به رغم اینکه زنان مردان قدرتمند را می‌پسندند، اغلب نمی‌دانند که مردان نیازمندی بیشتری به قدرت دارند و نیز نمی‌دانند منبع شارژ قدرت، زنان هستند. در واقع یک زن می‌تواند به راحتی به یک مرد نیرو بدهد و قدرت او را هدایت کند و نیز یک زن در برابر مردی که می‌تواند به او عشق بورزد به شدت ضعیف است و منبع مهرورزی زنان هم در واقع مردان هستند. 

منطق این تبادل روشن است، کسی که محتاج است نمی‌تواند ببخشد. در واقع بی‌نیاز امکان بخشش واقعی دارد. مردان بیشتر از زنان محتاج قدرتند و زنان بیشتر از مردان محتاج مهرند. اکنون کسی می‌تواند چیزی را ببخشد که نیازمند آن نیست. اگر مردان می‌توانند مهر و عشق به همسران خود بدهند به این علت است که به آن کمتر نیاز دارند و اگر زنان می‌توانند به مردان قدرت بدهند به این علت است که خود نیاز چندانی به آن ندارند. پس در اینجا موضوع مهم همسران این است که اگر زن به مرد قدرت بدهد از او مهر دریافت می‌کند و اگر مرد به زن عشق و مهر بدهد از او قدرت دریافت می‌کند.از این دیدگاه وقتی یک مرد زورگو و قدرت طلب می‌شود که قدرت او را مورد حمله قرار دهند یا محدود کنند یا آن را به رسمیت نشناسند. مردی که قدرت او ارضاء شود (که فقط توسط یک زن امکان پذیر است)، رئوف و مهربان می‌شود و در عین حال مقتدر و زنی که نیاز به مهر او ارضاء شود (که فقط توسط یک مرد امکان پذیر است)، زنی انعطاف‌پذیر، سرزنده و سازگار خواهد شد.

از سوی دیگر پژوهش‌ها نشان دادند، فرزندان هم به نرمی و عطوفت مادرانه و هم به اقتدار و استحکام پدرانه نیاز دارند. براین اساس، هر کدام به شیوه خاص خود احساس امنیت و ایمنی را در میان فرزندان خود می‌پرورانند (وزارت بهداشت آمریکا، 2004). نقش فراهم‌کنندگی و حفاظت‌کنندگی با احساس مرد بودن و مردانگی مرد، گره خورده است (روزنبرگ، ویلکوکس، 2006). پژوهش‌ها به اتفاق نشان می‌دهند که پدرانی که به طور تمام وقت کار می‌کنند اظهار می‌دارند که در زندگی خانوادگی، احساس خوشبختی بیشتری دارند و ارتباط بهتری با فرزندانشان برقرار می‌کنند، در مقایسه با پدرانی که بیکار هستند یا شغل نیمه وقت دارند. مردانی که قدرت آنها تضعیف می‌شود یا همسرشان از قدرت بیشتری برخوردارند، احساس ناکارآمدی می‌کنند. احساس ناکارآمدی می‌تواند به شکل پرخاشگری و عصبانیت بروز پیدا کند. در این شرایط، بدرفتاری با کودکان، می‌تواند شیوه‌ای باشد که مرد به کار می‌گیرد (روزنبرگ دیگران، 2006). نتایج پژوهش‌ها حکایت از آن دارد که غیبت پدر و ضعف وی، یکی از عوامل آسیب‌پذیری کودکان در زمینه‌ رشد فردی، سلامت جسمی و روانی، هوش و استعداد، تعلیم و تربیت، هیجانات، آسیب‌های اجتماعی و غیره به شمار می‌آید (الن دیگران، 2007). 

این امر در خانواده‌های تک والد و فاقد پدر نمود بیشتری به خود می‌گیرد. «کودکانی که در خانواده‌های تک والد بزرگ شده‌اند در مقایسه با کودکانی که والدین ازدواج کرده‌اند، ممکن است به طور میانگین فقیر‌تر باشند، مشکلات جسمانی و اختلالات روانی بیشتری داشته باشند، بیشتر مرتکب جرم و ناهنجاری‌های رفتاری شوند، ارتباط نسبتا ضعیف‌تری با خانواده و همتایان داشته باشند و سرانجام هنگامی که به بزرگسالی برسند، میزان تحصیلات کمتری داشته باشند و از ازدواج با ثبات کمتر و موقعیت‌های شغلی پایین‌تری برخوردار باشند. اثر این اختلال زناشویی بر رفاه کودک، حتی پس از آنکه پژوهشگران ویژگی‌های خانوادگی مهمی از جمله نژاد، درآمد و موقعیت اجتماعی- اقتصادی را کنترل می‌کنند، همچنان صدق می‌کند» (رودز، 1392: 115). 

ضعف پدر در خانواده می‌تواند آینده اجتماعی یک جامعه را نیز به مخاطره بیاندازد. بر این اساس، آنکونا (1998) اعتقاد دارد، ازدست رفتن نقش پدری در جامعه آمریکا اساس اجتماعی آمریکای معاصر را سست کرده است و قدرت گذشته این کشور را تضعیف نموده است. 

بر این اساس اهمیت جایگاه مرد در خانواده در منابعی دینی مورد تایید قرار گرفته و قوام و تکیه‌گاه خانواده عنوان شده است (نساء، آیه34). همچنین، بر اساس آیه 6 سوره تحریم، حفظ خانواده و تربیت فرزندان از مسئولیت مردان دانسته شده است: «اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد خود و خانواده خويش را از آتشى كه هيزم آن انسان‌ها و سنگ‌هاست نگه داريد» (تحريم: 6). در روایات متعددی ذیل آیه مذکور، به مسئولیت پدر در تدبیر خانواده و تربیت فرزندان تصریح شده است (کلینی، 1365، ج5: 63؛ حرعاملی، 1409ق، ج16: 148). امام سجاد (ع) در رساله حقوق خود، مسئولیت اساسی پدر در تربیت فرزند را به واسطه اقتدار و ولایت پدری تبیین می‌فرماید که زمینه تربیت مناسب فرزندان را فراهم ‌آورد: «حق فرزندت بر تو اين است كه بدانى وجود او از تو است و در دنیا هر خیر و شری که دارد منسوب به توست و با دارا بودن قدرت و سلطه پدرى، مسئول تربيت وى و رهنمايى و كمك به او در فرمان‌بردارى پروردگار هستى» (نوری، 1408ق، ج11: 160). 

بنابراین، ضعف جایگاه مرد در خانواده آسیب‌های متعددی به همراه دارد که متزلزل شدن بنیان خانواده از مهمترین آسیب‌ها به شمار می‌رود.

جزئیات بیشتر

خاطره عاشوری

8 ماه قبل

زنان مبارز علیه رژیم طاغوت

هرساله، در ایام‌الله دهه‌ی مبارک فجر مطالب، خاطرات، حکایات، تصاویر، فیلم‌ها و سرودهای فراوانی منتشر می‌شوند که زنان و مردان به اشکال مختلف در آنها یک حرف مشترک دارند و آن شکست رژیم طاغوتی پهلوی است. در این میان اگرچه زنان نیز در خطوط مقدماتی به طور پیشتازانه به مبارزه علیه رژیم پهلوی به میدان آمدند اما می‌توان تفاوت در سبک و سیاق‌های فکری_ مبارزاتی آنان را در دهه چهل و پنجاه هجری شمسی مورد تامل قرار داد.

بسیاری از جامعه‌شناسان و تاریخ‌دانان، دو دهه‌ی چهل و پنجاه شمسی را به انسداد سیاسی در جهت برون‌رفت از مشکلات و اختلافات به‌وجود آمده میان دولت و مردم می‌دانستند؛ بر این اساس مبارزات سیاسی خصوصا مبارزات سیاسی زنان نقش جدی به خود گرفت. دو ایدئولوژی اصلی که بر علیه رژیم پهلوی فعالیت سازماندهی شده اما تفاوت داشتند شامل ایدئولوژی اسلامی و ایدئولوژی چپ مارکسیستی بودند. تمام سطوح مبارزاتی علیه رژیم شاهنشاهی لزوما به پخش اعلامیه، کتاب و جلسات ختم نمی‌شدند بلکه انشعاباتی از گروه‌ها و به تبع اعضای‌شان که زنان را نیز شامل می‌شود مسلح و چریک بودند. این گروه‌ها عبارتند از: 

۱. سازمان‌های چریک فدایی خلق (معروف به فدائیان مارکسیست)

۲. سازمان مجاهدین خلق ایران (معروف به مجاهدین اسلامی)

۳.مجاهدین مارکسیست

۴.گروه‌های کوچک محلی اسلامی

۵. گروه های کوچک محلی مارکسیستی.

حضور پررنگ زنان در مبارزات سیاسی علیه رژیم پهلوی پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ رقم خورد و این در لایه‌های مختلف فرهنگی، اجتماعی و چریکی در گروه‌های مختلف به ظهور نشسته بود. از زنان شاعر و نویسنده‌ای چون سیمین دانشور، طاهره صفارزاده، سیمین بهبهانی بودند؛ زنان چریک وابسته به گروه‌های چپ مارکسیستی ویدا حاجبی تبریزی، اشرف دهقانی، سیمین صالحی، رقیه دانشگری بودند و زنان اسلام‌گرا نیز مرضیه حدیدچی دباغ، اعظم طالقانی، امینه وهاب‌زاده را شامل می‌شدند. این برهه زمانی سبب شد تا زن نقش پررنگی در کاربست جریانات مبارزاتی ضد رژیم پهلوی یابد و اینبار به عنوان عضو فعال در انقلاب باشد. اما جالب است بدانید که رفتار گروه‌های چپ مارکسیستی به زن تفاوت زیادی با رفتار و مواضع اسلام‌گرایان داشت. برای نمونه قواعد نامعلوم، سلیقه‌ای و بعضا خلاف عقل و شرع گروه‌های چپ مارکسیستی نسبت به زن سبب بروز انحرافاتی در هویت زنانه و مبارزات گردیده بود، به عنوان مثال ازدواج‌های تحمیلی، طلاق‌های تحمیلی، سقط جنین‌های تحمیلی که در سازمان مجاهدین خلق (منافقین) به زنان تحمیل می‌شد، این درحالی بود که زنان مبارز در جبهه‌ی اسلام‌گرا تکلیف تحمیلی در ازدواج، طلاق زنان نداشتند.

با پا گرفتن هرچه بیشتر آتش مبارزات ضد رژیم پهلوی زنان بیشتری در صفوف مبارزات سیاسی وارد شدند به قدری که آنان نیز پس از دستگیری و شکنجه به مجازات‌هایی همچون حبس ابد (فاطمه سعیدی اولین زن حبس ابدی ۱۳۵۲)، اعدام (چریک منیژه اشرف زاده کرمانی ۱۳۵۴). این مجازات طبق اوامر همایونی، در راستای برابری جنسیت انجام شدند. یعنی زنان و مردان مبارز به طور برابر شکنجه و اعدام می‌شدند. تکثر چهره‌ی مبارزاتی زنان علیه رژیم پهلوی بیش از آنچه مرقوم گردید، است و این یادداشت ورقی کوتاه از این مبارزات بود‌، به امید پرداخت بیشتر به زنان مبارز تاریخ انقلاب.

جزئیات بیشتر

صفیه هاشمی

8 ماه قبل

جهان به‌سوی حجاب (به مناسبت روز جهانی حجاب)

یادداشت زیر چکیده‌ی بخشی از یک رصد علمی است که از مجموع مقالاتی استخراج شده که نویسندگان آن عبارتند از:

سارا جرویس از دانشگاه نبراسکا در لینکلن آمریکا، ترزا وسیو از دانشگاه ایالتی پنسیلوانیا، ینس فورستر از دانشگاه آمستردام در هلند؛ و آن ماس و کاترینا سویتنر از دانشگاه پادووا در ایتالیا، پیرکارلو والدزولو از دانشکده کلرمونت در کالیفرنیا، و سوزان فیسک از دانشگاه پرینستون. 

تحقیقات و آزمایشات دانشگاهی در این پژوهش‌ها، ثابت کرده‌اند که وقتی اندام زنان دیده شود، چه در اثر نداشتن پوشش کافی، چه تنگ و اندامی بودن پوشش و... به هر صورتی که اندام‌های زنانه هویدا باشد، در ذهن افراد، شئ‌انگاری شده و به صورت "شی" در ذهن، تشخیص داده می‌شوند و نه انسان! و این امر یک واکنش شناختی‌ست که در مغز اتفاق می‌افتد. 

این آزمایشات روی تعداد زیادی از مردان و زنان در شرایط برابر، صورت گرفته و مشاهده شده، در حالیکه مردان، به صورت انسان، دیده می‌شوند، زنان به شکلی در "مغز"، پردازش میشوند که اشیاء را پردازش می‌کنیم. این تحقیقات، تحت عنوان objectification theory، انجام شدند؛ یعنی نظریه شی‌انگاری. 

این نظریه، از سالهای قبل از ۲۰۰۰ میلادی مطرح شده و تاکنون بررسی های متعدد و فراوان روی این نگاه و تاثیرات مخرب آن صورت گرفته است. 

نکته ی جالب توجه اینجاست که چرا با وجود تشخیص این نگاه و آزمایشات گسترده و مستدل راجع به آن، راه حل قطعی برای معضلات فراوانی که در پی این نگاه پدید می‌آید، پیدا نشده است؟ 

راه حلی که شاید در نگاه بسیاری از ما ایرانیان که با فرهنگ اسلامی عجین هستیم بسیار ساده ست:

کم شدن پوشش = شی انگاری در مغز

رعایت پوشش مناسب = نگاه انسانی 

به نظر می‌رسد صدای دانشمندانی که برروی این مسائل کار می‌کنند، توان برابری با فرهنگ سرمایه‌داری غربی را نداشته است. 

زیرا فرهنگ شیء‌انگاری و زیبایی غربی که پایه‌ی بسیاری از تجارت‌های سودآور است، به صورت هژمونیک، تسلط خودش را بر این جوامع تثبیت کرده است و سال‌هاست که در صدد گسترش این هژمونی بر سایر جوامع است.

حال اگر زنان به پوشش روی بیاورند، تکلیف سود این سوداگران چه خواهد شد؟

صنایعی چون آرایش و زیبایی و مد و لباس و سینما و ... که جامعه‌ی هدف آنها اغلب زنان می‌باشند و بالاخص با ظهور سینما، از جذابیت زن، برای جذب هر چه بیشتر سود خود بهره‌ها برده و وضعیت پوشش در غرب را به اینجا رسانده‌اند. شاید دلیل اینهمه دشمنی و ترس از فرهنگ حجاب و پوشش، در پاسخ به این سوالات، نهفته باشد. 

البته به تازگی اعتراضاتی از سوی زنان به خصوص ورزشکاران از کشورهایی چون نروژ، آلمان، امریکا و .. به این سبک پوشش، صورت گرفته و تصمیم به داشتن پوشش بیشتر گرفته‌اند. سرانجام این قیام و اعتراضات چه خواهد شد؟ ما در کجای این مسیر قرار داریم؟

جزئیات بیشتر

عاطفه صادقی

8 ماه قبل

چرا روایت مذکر از امر زنانه، ابتر و ناقص است؟!

«مستوره» عنوان برنامه‌ای است با موضوع نظم جنسیتی در تاریخ اجتماعی زنان.

اساتید مدعو، اهل فضل و محترمند و قطعا نقد صورت گرفته، فارغ از اساتید، متوجه علت موجبه و برگزارکنندگان آن است.

جنسیت اساتید و عنوان مستوره، خود حکایتی است تراژیک از وضعیت «نظم مردساخته» در تاریخ اجتماعی زنان.

طراحان این برنامه‌ که مدعی آگاهی در حوزه علوم انسانی‌اند حتی حفظ ظاهر نکرده و مدعوین را از اساتید ذکور برگزیده‌اند.

پرسش این است که چرا مردانِ عرصه دانش، به روایتگری نظم جنسیتی از تاریخ اجتماعی ایران اهتمام ورزیده‌اند و چرا این مسأله، محل پرسش واقع شده است؟!

واقعیت این است که نظم حذف کننده زنان، که ایده جمهوری اسلامی در بستر آن شکل گرفته، اکنون در منظر جهانی مورد نقد و اعتراض جدی است و عقلانیت آن محل تردید است؛ لذا متولیان این نظم مردساخته با عناوین آکادمی پسند یا فرهنگی، به دنبال اعاده حیثیت از آن‌اند؛ نه آن‌که دغدغه‌ای برای اصلاح آن یا حقوق زنان در میان باشد؛ که اگر چنین بود این دغدغه می‌بایست از مستوری خارج شده و خود را در برنامه‌ریزی چنین نشست‌هایی آشکار می‌نمود.

این قِسم برنامه‌ها، امتداد همان تاریخ مُذَکَّر مرسوم است؛ اما اینبار با هدف کسب اعتبار ویترینِ بیرونی؛ به اضافه یک مجری خانم، که هم مؤیدی زنانه بر چنین نشست‌هایی باشد و هم اوج آزاداندیشی برگزارکنندگان را به نمایش بگذارد!

پرسش جدی اما همچنان باقی است؛

 روایتگری و خوانش مردانه از «امر زنانه» چرا، چقدر و چگونه درست است و چرا، چقدر و چگونه نادرست؟!

هر چقدر هم که ما در معرفت‌شناسی، ذات‌گرایانه باشیم بخش قابل توجهی از نظام دانایی، در ساحت محسوس و فرهنگی رقم خورده یا پدیدار می‌شود؛ خصوصا آن‌جا که پیوندی وثیق به امر روزمره و زندگی اکنونی دارد. از آن‌جا که با انقلاب اسلامی، زنان ایرانی تجربه نوین و منحصر به فردی را از امر زنانه رقم زدند، خوانش‌های مردانه‌ که تجربه‌ای حضوری از امر زنانه و الزامات و استلزاماتش ندارند، نمی‌توانند روایتی کامل و نزدیک به واقع ارائه دهند یا معنایی نزدیک به حقیقت تولید کنند، مگر اینکه آن مردان مانند زنان ایرانی و در اتمسفر جمهوری اسلامی تلاش کنند، لباس بپوشند، بزایند، بپزند و بسازند. روایت‌های مردانه هر چقدر هم که به قدرت، متصل باشند و از امکانات، متنعم - همانطور که تاکنون چنین بوده - صرفا تلاش‌هایی برای خوانش مذکر از امر زنانه‌اند.

در اینجا دو پرسش مطرح می‌شود؛

اول اینکه آیا روایت‌های مردانه چون روایت مردانه‌اند می‌بایست حذف شوند؟!

و پرسش دیگر اینکه آیا زنانی که در ساختارهای مردانه کنونی، به کنشگری یا کارمندی مشغولند، از امکان تولید و ارائه روایت زنانه برخوردارند؟!

پاسخ به پرسش اول روشن است؛ طبیعتا امکان فراروی رادیکال از ساختارها، روایت و ادبیات مردساخته فراهم نیست، ضمن آن‌که آن ادبیات به دلیل طرح رویکرد یکی از جنسیت‌های انسانی، واجد اهمیت است. مسأله، «استبداد»، تسرّی آن و نادیده گرفتن ظرفیت و روایت نیمی از جامعه از لسان خودشان است. مسأله آن است که ایده ناقص‌پنداری عقل زنان، حتی امکان طرح روایت زنانه را حد زده است. مسأله، حقنه کردن روایت مذکر با ابزار قدرت، به عنوان روایت کامل و درست امر زنانه است.

پاسخ پرسش دوم اما کمی سخت و نیازمند آگاهی از زیست زنانه در وضعیت اکنون جمهوری اسلامی است. روایت‌های زنانه وقتی در ساختارهای مردانه طراحی شده و صورتی ابزاری می‌یابند، با خودآگاهی و فهم موقعیت تاریخی، امکان فراروی از این ساختار را یافته، دغدغه‌های نیمه محذوف جامعه در آنان پررنگ شده و در حداقلی‌ترین وجه، روایت زنانه‌ای از در ساختاربودگی ارائه می‌دهند؛ به همین دلیل است که آقایان حوزوی و غیرحوزوی جمهوری اسلامی از هر نوع حضور اثرگذار زنانه، استنکاف داشته و آن را با عناوین یا برچسب‌های مختلف تحقیر و تحدید می‌کنند.

روایتگری‌های مردانه از امر زنانه به پشتوانه قدرت و تاریخ مذکر و مرسوم، شاید فربه باشد ولی پیشرو، زایا و افق‌آفرین نیست؛ همان‌گونه که در این چهل و پنج سال نبوده است.

طرح دقیق‌تر این موضوع، نیازمند بحثی مفصل و تخصصی است که درباره‌اش بیشتر خواهم نوشت؛

جزئیات بیشتر

مهدیه منافی

8 ماه قبل

زن و مرد مقابل هم یا در کنار هم؟

رهبری در دیدار اخیر(١) خود با بانوان ایده‌ی جدیدی را در نسبت میان دو جنس مطرح کردند. ایده‌ی زوجیت در مقابل تضاد دیالکتیک هگلی. نگاهی که به لحاظ نظری دو وادی مفهومی کاملا متقاوت را برای ما گشود. رویکردی که در آن، سنتز محصول تضاد و تز و آنتی‌تز نیست. بلکه سنتز از همراهی و ملائمت به دست می‌آید. 

تعریف زوجیت همین است، کامل شدن زن و مردی که در کنار هم به آرامش می‌رسند. این نگاه را اگر تا مبنای انسان‌شناسی و شناخت زن و مرد پیش ببریم دو طرح را پیش روی ما می‌گذارد. طرحی که در آن زن و مرد ضد و مقابل همند و خانواده می‌شود جمع اضدادی که باهم سر جنگ دارند، و طرح مقابل که همان زوجیت است و الگوی رفتاری زن و مرد بر اساس وفاق(٢) است و اگر این یکی بودن رو به انشقاق(٣) و جدایی نهاد، راه قرآن صلح است و اگر نشد طلق و آزاد شدن زن و مرد تا به زندگی ادامه دهند. زیرا اصل ازدواج در همان همراهی است که اگر محقق نشد ازدواج به کارکرد خود نرسیده و اسلام راه را برای خروج از آن باز گذاشته است.

حتی اگر سراغ آیات طلاق برویم، در طلاقی که اسلام تعریف می‌کند بازهم جنگ و تقابل نیست بلکه تمام تعابیر نشان از برخورد همراه با ملاطفت دارد؛ تعابیری چون «امساک بالمعروف»(۴) به نيكويى نگاه داشتن يا «تسریح باحسان»(۵) به نيكى رها ساختن. 

اگر این نگاه را تا مبانی حقوقی پیش ببریم باز دو الگوی جدید پیش روی ما می‌گذارد. الگوی تقابلی حقوق‌محور یا الگوی تکلیف و مسئولیت‌محور. در الگوی اول فرد چه زن باشد یا مرد، خود را محور تعریف کرده و حقوق را بر مدار «خودش» تعریف می‌کند نه بر محور زوجیتی که دائر مدار بر تضاد نیست. در زوجیت چون اصل بر وفق و یکی شدن است، خودمحوری موضوعیت ندارد و زوجین بدون تنش و درگیری به نیازهای هم توجه کرده و به تکالیف متقابل می‌رسند. 

از سوی دیگر با این رویکرد زوجیت عین عدالت است. اگر با تعبیر امیرالمؤمنین‌ (ع) عدالت(۶) امور را سر جای خود قرار می‌دهد، زوجیت زن و مرد را سر جای زن و مرد بودن قرار می‌دهد. زن و مردی که در آفرینش زوج همند نه مشابه و برابر با یکدیگر؛ و همین مبنا تفاوت اساسی ما با نگاه انسان‌شناسی فمینیسم در تعریف جنس و جنسیت را رقم می‌زند. جنسیتی که در نگاه اسلام اکتسابی نیست و بالذات صفات منحصر به فردی را به هریک از زن و مرد می‌دهد.


پی‌نوشت:

 ١- بیانات رهبر ۱۴/۱۰/۱۴۰۱

 ٢- وفاق مقابل شقاق. عرب به چیزی که قبلا یکی بوده و از هم جدا شدند، "شقاق" می‌گوید.

 ٣- سوره نساء، آیه۳۵

 ۴ و ۵- سوره بقره، آیه۲۲۹

 ۶- نهج البلاغه حکمت ۴۳۷

جزئیات بیشتر