«برنامهی آمریکایی به نام Extra که با محوریت اخبار مشاهیر ساخته شده و روی آنتن میرود، این روزها به دلیل حاشیهسازی مجریاش در صدر اخبار آمریکا قرار گرفته است. فایل صوتی منتشر شدهای از «بیلی بوش» مجری این برنامه درحالی که با الفاظ رکیک جنسی درحال صحبت و خنده با «کندال جنر» است، اعتراضات گستردهای را برای تهیهکنندگان این برنامه تلویزیونی به دنبال داشته است. در نهایت تهیهکنندگان برنامهی اکسترا نیز در دفاع از مجری خود او را آدم خلاق و شوخطبع نامیدند که در جهت تنوع و شوخی نمایشی چنین الفاظی را به کار برده است.»
واقعیت این است که در دنیا فحشهای رکیک جنسی غالبا با محوریت تحقیر زن و بدن زنانه عنوان میشوند و بار معنایی جز تثبیت انگارهی جنس دومی بودن زن، آن گزارهای که غرب در تاریخ خود در نسبت با زن ساخته است نمیباشد. اما ظلم به زن فقط در گفتمانهای فحاشانهی جنسی ختم نمیشود بلکه فحشهای جنسی میتوانند ذهنیت افرادی که در معرض این الفاظ رکیک قرار میگیرند را به مرور در جهت اعمال جنسی چون تجاوز به زنان و کودکان قرار دهند.
در آیهی ۳۲ سورهی مبارکه اسرا خداوند امر میکند به بندگانش که حتی به زنا نزدیک نشوید! شاید بتوان گفت الفاظ رکیک جنسی ولو به شوخی از مصادیق نزدیک شدن به زنا و فحشا میباشد، عملی که مظلوم ترین قربانی آن زنان و کودکان هستند.
دکتر صابر جباری رئیس ادارهی جوانی وزارت بهداشت در گفت و گو با برنامهی رادیویی "صبح و گفت وگو" از ۳ برابر بودن نرخ سزارین در ایران نسبت به نرخ استاندارد جهانی خبر داد. او گفت نرخ سزارین در جهان ۱۵ الی ۲۵ درصد است اما در ایران این نرخ به ۵۵ درصد میرسد. او یکی از علتهای این امر را عدم آگاهی زنان ایرانی از مزایا و معایب زایمان طبیعی و سزارین عنوان کرد.
زایمان طبیعی روند فیزیولوژیک و طبیعی دارد و این سبک از زایمان پیشرفتهای زیادی در ایران همگام با پیشرفت دنیا در زایمان طبیعی داشته است و فاقد معایب سزارین همچون خونریزی و عفونتهای ناشی از جراحیهای عمیق و سنگین و عوارض بیهوشی که سلامت زنان را تهدید میکند، میباشد.
با توجه به اینکه سطح ایران در زمینهی سلامت و خدمات پزشکی برای بانوان بالاتر از متوسط جهانی است، انتظار میرود این نقیصه با ارائهی آموزشهایی در سطح عمومی و تخصصی به زنان مرتفع گردد تا با آگاهی و آرامش خاطر زایمان طبیعی را برای تولد فرزندانشان انتخاب کنند. با این اقدام گامی مهم در جهت تامین سلامت زنان برداشته خواهد شد.
ملاقاتهای صوری، رهبری نمایشی
پس از آنکه نازنین بنیادی به عنوان جلودار فعال حقوق زنان ایرانی توسط اوپوزیسیون مطرح شد و در جلسات حقوقی و سیاسی عدیده از نشستهای سازمان ملل تا ملاقات با مقامات آمریکایی و مصاحبه های فراوان علیرغم عدم پیشینه ی علمی و اکتیویستی در حوزهی زنان شرکت داشت، سبب شد تا بدنهی زنان اوپوزیسیون به طور آرام فرو بریزد به گونهای که مصی علینژاد با سابقههای فراوانش در بحث زنان خصوصا چهارشنبههای سفید دختران انقلاب به حاشیه رانده شد!
پس از چند روز از نشست نازنین بنیادی در سازمان ملل اما خبر ملاقات مصی علینژاد با مکرون به طور گسترده پوشش جهانی داده شد به گونهای که نوک پیکان آنچه موسوم به رهبری انقلاب زنانه بود به سوی علینژاد نیل کند، اما مصاحبهی لادن برومند از همراهان علینژاد در دیدار با مکرون، این احتمال را بیشتر قوی کرد که این دیدار فقط نمایشی برای راضی نگه داشتن علینژاد و جلوگیری از انفجار اختلافات پیش آمده در زنان اوپوزیسیون بوده است.
زنان، ابزار مبارزاتی در راستای منافع سازمان جاسوسی آمریکا
وقتی اندیشکدهی «بنیاد حقیقت خاورمیانه» از کارشناس سازمان اطلاعاتی و جاسوسی CIA آمریکا خواست در مورد ابعاد و اهداف پشت پردهی جریانات پیرامون فوت مهسا امینی صحبت کند، به تنها چیزی که اشاره نمیکند «حقوق زنان» و «حقوق بشر» است.
او از اهداف سیاسی، جریان پیشرونده و تاحدودی برنامههای پیش روی سیا از غائلهی براندازانهی اخیر گفت و تنها گذری کوتاه بر زنان فعال در این غائله داشت و آن گذر این بود: «کاریزمای جمعی این اعتراضات بین زنان فعال در آن پخش شده است.»
رائول مارک گرچت با کلامی ذوقزده و ناشی از خشنودی از غائلهی ژینا و کاملا آشکار، زنان طرفدار این غائله را نه عاملی معترض -که طبق اندیشه و آرمان ارزشمندی در میانه میدان هستند-، بلکه به عنوان اُبژهای که منفعلانه تحت تاثیر آنچه به ذهن شان مخابره میشود میخوانَد!
معاون امور زنان و خانواده رئیسجمهوری، جوانی جمعیت را از جمله مولفههای مهم در خصوص قدرت کشور عنوان کرد و درباره عوامل موثر در فرزندآوری گفت: من منکر تاثیر اقتصادی نیستم اما احیای فرهنگ ایثار، فرهنگ حیاتبخشی، فرهنگ بقا و علاقه به ادامه نسل میتواند از عواملی باشد که خانواده را به فرزندآوری تشویق کند.
در عین حال که تشویق به فرزندآوری یکی از سیاستهای اساسی و مهم بیشتر کشورهای جهان است؛ اما در مواجهه با مسالهی فرزندآوری، مقولهی مهم و البته مغفول، خود «زنان» هستند که نقش اصلی را در تولد و تربیت فرزند دارند. در مواجهه با سیاستگذاریهای فرزندآوری اما، صرفا نگاه اقتصادی به این مقوله میشود درحالی که مقولهی ازدواج دختران و آمادگی ذهنی زن برای فرزندآوری و ساختارهای شهری، شغلی و تحصیلی برای زنان، از نکات مهم و بسیار تاثیرگذار در رشد و یا کاهش آمار تولدها است. انتظار میرود که معاونت امور زنان ریاست جمهوری به مسئلهی افزایش نرخ فرزندآوری باتوجه به اهمیت «هویت زن» در این مقوله تخصصیتر صحبت و کارامدتر عمل کنند.
مقولهی مادری و جایگاه آن جزو مقولاتی است که تحت آماج شدید گروههای فمینیستی قرار گرفته است و رسانههای فارسیزبان پیشقراول این جریان هستند؛ ضعف های موجود در جامعه در نسبت با تکریم مقام مادر و فهم مشکلات و نیازهای مادران نیز خود در جهت مخدوش شدن مفهوم مادری و قداست آن در زنان جامعه عمل مینمایند، انتظار میرود معاونت امور زنان به عنوان متولی حوزهی زنان جامعه قدری اصولیتر به مباحث زنان بپردازند.
وقتی اندیشکدهی «بنیاد حقیقت خاورمیانه» از کارشناس سازمان اطلاعاتی و جاسوسی CIA آمریکا خواست در مورد ابعاد و اهداف پشت پردهی جریانات پیرامون فوت مهسا امینی صحبت کند، به تنها چیزی که اشاره نمیکند «حقوق زنان» و «حقوق بشر» است.
او از اهداف سیاسی، جریان پیشرونده و تاحدودی برنامههای پیش روی سیا از غائلهی براندازانهی اخیر گفت و تنها گذری کوتاه بر زنان فعال در این غائله داشت و آن گذر این بود: «کاریزمای جمعی این اعتراضات بین زنان فعال در آن پخش شده است.»
رائول مارک گرچت با کلامی ذوقزده و ناشی از خشنودی از غائلهی ژینا و کاملا آشکار، زنان طرفدار این غائله را نه عاملی معترض -که طبق اندیشه و آرمان ارزشمندی در میانه میدان هستند-، بلکه به عنوان اُبژهای که منفعلانه تحت تاثیر آنچه به ذهن شان مخابره میشود میخوانَد!
جام جهانی ۲۰۲۲ قطر شب گذشته به پایان رسید، اما یکی از جلوههای به یادماندنی آن عنصر فعالی بود که در صحنههای مختلف آن موج میزد و آن چیزی جز «مادرانگی» نبود.
از بدرقهی تیم ملی فوتبال کشورمان که توسط مادر شهیدان خالقیپور انجامگرفت و دعای مادرانهی ایشان برای پیروزی تیم ملی کشور؛ تا جلوهی زیبای آغوش مادرانهی سلیا ماریا کوچیتینی، مادر لیونل مسی ستارهی آرژانتینی، و نیز خلق محبتهای مادرانه از مادران بازیکنان مراکشی، سفیان بوفال و اشرف حکیمی که سوژه دوربینهای عکاسی و خبرنگاران شدند.
این جلوهها حقیقتی غیر قابل انکار را پردهبرداری میکنند و آن، اثرگذاری فعالانهی مادری است.
سالهاست که تفکرات اومانیستی در دنیا و حتی کشور خودمان، مادری را مایهی انفعال زنان و عقبماندگی آنان میخوانند اما جام جهانی ۲۰۲۲ نشان داد که مادری علیرغم تمام سختیها و خستگیهایش، چگونه میتواند منتهی به تربیت و انگیزهبخشی به فرزندانی شود که افتخارآفرینی، اتحاد و همدلی برای ملتشان به ارمغان میآورند.
روزهای آغازین شروع جام جهانی ۲۰۲۲ قطر، اعتراضات گستردهای از سوی آمریکا و کشورهای اروپایی به فیفا به دلیل اجرای قوانین اسلامی قطر در طول مدت بازیهای جام جهانی شد. یکی از بحث برانگیزترین این اعتراضات پیرامون ممنوعیت مصرف آزادانهی مشروبات الکی در ورزشگاهها و خیابانهای قطر بود.
کشور قطر نیز بر الزام و رعایت این قوانین در طول مدت بازی پافشاری میکرد.
حال اما همین قوانین سبب شد تا خروجی جام جهانی ۲۰۲۲ قطر به گونهای شود که رسانههای انگلیسی تجربیات زنان تماشاچی حاضر در جام جهانی قطر با ملیتهای مختلف را منعکس نمایند. تجربه ای مشترک به نام «حس خوب امنیت»
حال سوال اینجاست؛ چرا علیرغم آنکه قطر و جمهوری اسلامی ایران هردو قوانین حاکمشان در مواجهه با جامعه بر اساس شریعت اسلام است، اما تصویر ارائه شده از این دو کشور توسط رسانههای غربی بسیار متفاوت است به گونهای که ایران را به دلیل الزام احکام شرعی اجتماعی مکانی ناامن برای زنان معرفی میکنند؟
چندی پیش خبری منتشر شد مبنی براینکه برخی مدارس ابتدایی در استرالیا، به دانشآموزان دختر تکلیفی دادهاند که درباره علامات جنسی مردانه از پدران خود پرس و جو کنند. البته این خبر با واکنشهای منفی زیادی از سوی والدین مواجه شد.
در نحوه مواجهه والدین و آموزشگران با امرجنسی و کودکان دو دیدگاه وجود دارد: دیدگاهی که طبق مبانی سند ۲۰۳۰ امور جنسی را آموزش میدهد. دیدگاهی که طبق مبانی اسلامی، قائل به تربیت جنسی است.
غریزهی جنسی یکی از موهبتهای الهی است که بشر در جهت رسیدن به کمال انسانی و ازدیاد نسل از آن بهرهمند گردیده است، اما برای دستیابی به کمال انسانی نیاز است تا غریزهی جنسی در کنترل انسان قرار بگیرد. در سایهی کنترل غریزهی جنسی، ازدیاد نسل مشروع و مقبولی نیز در جامعه شکل میگیرد. آنچه این روزها سیاستهای جهان بینالملل به دنبال آن است دستیابی به این هدف مهم است اما دو دیدگاه جدی برای نیل به این هدف در تقابل با هم میباشند.
دیدگاهی که "آموزش جنسی" را متضمن سلامت جامعه میداند و در این راستا ذیل سند ۲۰۳۰ یونسکو به شرح جزئیات روابط جنسی به کودکان میپردازد، آنقدر که به ماننده مدرسهی ابتدایی در استرالیا به دختران دانشآموز تکلیف میدهد تا در مباحث نعوظ و انزال از پدر خود سوال بپرسند. به مانند چنین تکالیفی ذیل آموزش جنسی، در مدارس سایر کشورهای غربی همچون آمریکا، آلمان، کانادا، انگلیس نیز ارائه میشوند و این مسئله درحالی رخ میدهد که تعداد قابل توجهی از والدین ابراز ناراحتی و مخالفت خود را با سیاستهای آموزش جنسی به فرزندانشان اعلام کرده اند، نمونهی این اعتراضها انتشار خبر اعتراض والدین استرالیایی و انگلیسی به سیاست آموزش جنسی اجباری است.
دیدگاه اسلام در راستای رسیدن به کنترل غریزه جنسی "تربیت جنسی" میباشد. این دیدگاه معتقد است که اطلاعات جسمی، روانی، اجتماعی و دینی در مورد تفاوت های زنان و مردان به کودکان باید داده شود به گونهای که آنان پس از بلوغ آنچه در مسائل جنسی حلال و حرام می باشد را بشناسند، جنسیت خود را بپذیرند و آن را دوست بدارند و نحوهی تعاملات خود را طبق شرع تنظیم کنند.
آن چه از تجربه غرب در آموزش جنسی به کودکان دیده میشود، بنا بر گزارشهای یورو استات اتحادیه اروپا در سال ۲۰۱۷ آفریقای جنوبی، سوئد، آمریکا، انگلستان، ولز، فرانسه، آلمان و اسکاتلند بالاترین آمار تجاوز به زنان را دارند.
سوال اینجاست چرا آموزش جنسی نتوانسته محافظی برای زنان در مواجهه با تجاوز گردد؟!
شاید بتوان علت این امر را در میان تاکید بر بدنمندی آشکار در آموزش جنسی دانست. وقتی تمام تمرکز بر بدن باشد ناخودآگاه بدن زنانه و مردانه در قیاس باهم قرار میگیرند، قدرت بدنی مردانه در مقابل ضعف بدنی زنانه میتواند قدرت سلطه گری را بر مرد چیره سازد و زن را به طفیلی و شکاری مطلوب برای مرد تقلیل دهد و ذهن مرد را برای گرایش و اقدام به تجاوز با هر انگیزه ای مهیا سازد.
علیرغم تکاپوی غرب درمقولهی آموزش جنسی در جهت جلوگیری از تجاوز به کودکان خصوصا دختران، شاهد آن هستیم که به دلیل تمرکز صرف بر بدن زنانه و مردانه و سیر رابطهی جنسی، محوریت قائل شدن برای ارضاء جنسی درحالی که محور حصول کمال انسانی است و ارضاء جنسی در جهت نیل به این اصل است سبب بی توجهی به حقوق جنسی دختران و حق امنیت خاطر دردختران غربی شده است، لذا شاهد آن هستیم امر آموزش جنسی مشکلی بر مشکلات قبل اضافه کرده است.
گلیدا مارکرت زن آمریکایی و فعال ضد جنگ است. او از مخالفین سیاستهای ایالات متحدهی آمریکاست و رژیم صهیونیستی را برآمده از سیاستهای جنگطلبانهی آمریکا میداند. در طول سالیانی که از جنگ یمن می گذرد، بارها در حساب توئیتری خود صدای مظلومیت یمن و محاصرهی دارویی_غذایی و اقتصادی آنان را منعکس نموده است.
گیلدا مارکرت در میان سیاستهای جنگطلبانهی کشورهای دنیا که با ژست بشردوستانه به توجیه جنگ و خونریزی میپردازند (همچون جنگهای ویتنام و اشغال افغانستان و عراق)؛ جمهوری اسلامی و رهبری آن را مدافع واقعی صلح دانسته و مبلغ آن شده است.
او بارها در مصاحبه ها و مکتوباتش در صفحات خود در فضای مجازی، به افشاگری دروغهای شبکههای رسانهای خارج از ایران خصوصا شبکههای فارسیزبان و اشخاص فعال در این شبکهها پرداخته است. مسیح علینژاد یکی از آنهایی است که طعم تلخ طعنهها و افشاگریهای گیلدا مارکرت را بارها چشیده است.
گیلدا مارکرت به عنوان یک زن آمریکایی از آمار زنان پزشک در آمریکا گفته که به نسبت مردان ۳۴٪ است و این درحالی است که آمار زنان پزشک ایرانی ۴۰٪ است. او بارها از رهبر جمهوری اسلامی به عنوان روشنگر مسیر حق یاد کرده میکند.
شاید بتوان گفت گیلدا مارکرت و امثال او در یک نگاه کلان، از مصادیق «زنِ نه شرقی و نه غربی» باشد. زنی که مغلوب دسیسههای تنانگی غرب و انزوا و بیاثری شرق نگردد؛ حق را تشخیص دهد و آن را تبلیغ کند.
خواه این زن گیلدا مارکرت آمریکایی باشد، خواه کونیکو یامامورا ی ژاپنی و خواه دختری در زیر پرچم جمهوری اسلامی در جغرافیای ایران...