تحلیل اخبار

«تبعیض»، ارمغان لیبرالیسم برای زنان سیاهپوست

«به گزارش خبرگزاری ایندیپندنت، نمایندگان مجلس در رابطه با خطر شکاف مرگ و میر مادران باردار سیاهپوست هشدار جدی دادند. در رابطه با این هشدار تجربه‌های زیسته‌ی زنان سیاهپوست مبنی بر نادیده گرفته شدن در حین زایمان توسط ماماها، به لحاظ جریحه‌دار کردن احساسات و شخصیت‌شان بازتاب زیادی داشته است. "امتناع از تزریق مسکّن به زنان سیاهپوست در پروسه زایمان، امتناع از توضیح مراحل زایمان و وضعیت نوزاد به مادر، عدم همدلی با مادران سیاهپوست هنگام زایمان، سهل‌انگاری در بررسی مسمومیت بارداری در زنان باردار سیاهپوست" از جمله‌ی تجربیات بیان شده زنان سیاه پوست در غرب از تجربه‌ی زایمان‌شان است.» 

شکاف جنسیتی اصطلاحی است که غالباً از عدم برابری جنس زن با جنس مرد سخن می‌گوید، اما اگر بدون سوگیری به آنچه که بر زیست زنان جهان می‌گذرد بنگریم، تبعیضی فراتر از اصطلاح مرسوم و رایج «شکاف جنسیتی» را می‌توانیم درک کنیم. تبعیض در میان زنان با خط‌کشی نژادپرستانه که از قرون وسطی تا به امروز و در عصر پسامدرنیته حکمرانی می‌کند، اصول کاستی‌ که انسانها را به لحاظ نژاد، رنگ پوست، طبقه اجتماعی و وضعیت مالی‌شان درجه بندی می‌کنند! 

گویی در این نظم جهانی و ساخته شده توسط غرب درجه‌بندی‌ها هرچه بیشتر باشند انسانیت آدمی کمتر است و شایستگی او در دریافت امکانات و خدمات انسانی نیز کاهش می‌یابد، درست مانند آنچه زنان تجربه‌گر سیاهپوست در رابطه با خاطرات تلخ‌شان هنگام زایمان و برخورد کادر درمان با خود تشریح کردند! 

زنان در میان جامعه‌ی زنان تبعیض‌های آشکار نژادی را به میزان فاصله‌شان از نژاد برتر، یعنی سفید پوستانِ مو بلوندِ چشم‌روشن، تجربه می‌کنند که به نظر می‌رسد حرکت چشمگیری برای تقابل با تبعیضات نژادی آشکار، از سوی جامعه‌ی زنان دیده نمی‌شود و ستم ناشی از این تبعیضات گاه به قیمت از دست رفتن جان زنی تمام می‌شود که از نژاد برتر فاصله دارد! 

چگونه می‌توان انتظار داشت که در جامعه عدالت میان دو جنس برقرار گردد در حالی که در میان جامعه‌ی زنان تبعیض نژادی و ظلم ناشی از آن بیداد می‌کند؟! چگونه می‌توان داعیه‌ی مبارزه با ظلم مردسالاری علیه زنان را داشت اما در مواجهه با ظلم ناشی از تبعیض نژادی در میان جامعه زنان دم نزد؟! 

آری مسئله گاهی در خارج از دایره‌ی زنانه نیست و به درون این دایره باز می‌گردد، لذا حل مسئله نیز نیازمند بازنگری جدی عناصر دخیل در مسئله است. مسئله حق کرامت زن است!


تحلیل خبر خارجی     4 ماه قبل

پورن اجباری! اسارت در قامت آزادی

«به گزارش یورو نیوز، دیپ فیک (تصاویر جعلی) پورنوگرافی قربانیانش را از میان نوجوانان و جوانان برمی‌گزیند و در میان قربانیانش از هر دو صنف زن و مرد می‌باشند. گزارش‌های ارائه شده حاکی از این است که اشخاص حقیقی و حقوقی که در فضای مجازی تصاویر شخصی خود را منتشر می‌کنند افراد مستعدی برای شکارچیان دیپ فیک ها می‌باشند. درحال حاضر بسیاری از قربانیان دیپ فیک ها، خواستار جرم‌انگاری جعل عکس در جهت ارائه‌ی فیلم و عکس‌های پورن می‌باشند.» 

دیپ فیک (deep fake)، تکنولوژی جدیدی است که به کمک هوش مصنوعی چهره‌ی فردی را بر روی ویدئوها قرار می‌دهد. می‌توان چنین گفت که کاربرد اصلی آن در صنعت سینما است و متأسفانه از این فناوری در صنعت پورن استفاده‌های فراوانی می‌شود. از جمله ایجاد تصاویر جعلی در راستای افزایش جلوه‌ی بصری فیلم پورن با استفاده از عکس اشخاص حقیقی که در فضای مجازی وجود دارد! البته جعل تصاویر استفاده شده در فیلم‌های پورن به واسطه‌ی دیپ فیک، در درجه‌ی اول به سود کمپانی‌ها و تولیدکنندگان فیلم‌های پورن می‌باشد. صنعت پورن به واسطه‌ی این امکان توانسته است علاوه بر تسلط و هدایت در امر ذائقه‌سازی مخاطبین پورن، زندگی شخصی قربانیانی را که تصاویرشان توسط دیپ فیک بر پیکر بازیگرپورنی می‌نشیند دچار اختلال‌های جدی کند. 

تجربیات زیسته‌ی قربانیان مرد و زن دیپ فیک در صنعت پورن پرده از آن بر می‌دارد که این اشخاص علیرغم سوء استفاده از تصویرشان و شکایت از این نقض حقوق شهروندی آشکار و احراز قربانی بودن‌شان، کماکان در زندگی اجتماعی، اقتصادی و تحصیلی خود توسط جامعه پس زده می‌شوند. آنان برای تشکیل خانواده و ازدواج به عنوان گزینه‌ی ناامن شناخته می‌شوند چراکه به واسطه‌ی قدرتمندی صنعت پورن قربانیان دیپ فیک پورن، دچار تثبیت تداعی بازیگری پورن می‌شوند. 

نکته‌ی دلخراش این است که اگر در گذشته عده‌ای از زنان و مردان داوطلبانه به عنوان بازیگر و یا ستاره پورن ظاهر می‌شدند امروزه صنعت سینما به‌ گونه‌ای عمل می‌کند که عده‌ای مجبور شوند علیرغم میل باطنی و انتخاب‌شان در قامت پورن استار ظاهر شوند. شوربختانه آنکه در این راستا به طرد اجباری از جامعه نیز مبتلا گردند و مصداق بارز " آش نخورده و دهن سوخته" شوند. 

آیا می‌توان از این پدیده به نوعی اسارت در قامت آزادی نام برد؟! یا بهتر است بپرسیم این سرانجام همان آزادی‌ست که برای ما نیز نسخه می‌گیرند؟!


تحلیل خبر داخلی     4 ماه قبل

زنان ارتش استرالیا تافته جدابافته از ارتش

«به گزارش خبرگزاری ABC نیوز، زنان شاغل در ارتش استرالیا دچار تبعیضات فراوانی می‌شوند که در اشکال مختلف به منصه‌ی ظهور می‌رسند. برای مثال زنان نمی‌توانند مانند مردان مدال‌هایی را که خودشان کسب کرده‌اند طبق عرف نظامی در سمت چپ لباس فرم خود قرار دهند. آنان گزارش می‌کنند که همانند مردان همکارشان به رسمیت شناخته نمی‌شوند و نامرئی هستند آنقدر که برای زنان کهنه سربازی که به عراق و افغانستان اعزام شده بودند و بازگشتند هیچ مکان امنی برای بازیابی روان و جسم‌شان وجود ندارد اما برای مردان نظامی چنین مکانی هست. کمتر به این مسئله پرداخت می‌شود که میزان خودکشی زنان شاغل در ارتش آمریکا دوبرابر جمعیت عمومی زنان است! این بار مضاعفی بر زنان نظامی استرالیایی را وارد کرده است.» 

در گزارش ارائه شده آنچه قابل درک است برابری زن و مرد در عرصه‌ی نظامی استرالیا است. زنان همچون مردان به مأموریت‌های سخت و برون‌مرزی فرستاده می‌شوند، مجروح می‌شوند، آسیب‌های روحی و روانی را متحمل می‌شوند اما با این حال از هویت یکسانی برخوردار نیستند! 

از احترام تا پشتیبانی‌های لازم پزشکی و حرفه‌ای تبعیض‌های قابل توجهی میان مردان و زنان نظامی جاری است و تنها وجه برابری جنسیتی در سختی کار است! فشارهای ناشی از سختی‌‌های نظامی بودن بر زنان به قدری بار اضافه بر روح آنان محسوب می‌شود که طبق گزارش ارائه شده آمار خودکشی در زنان نظامی استرالیایی دو برابر آمار خودکشی در جمعیت عمومی زنان استرالیا است! 

رفتارهای خشن و تمرینات طاقت‌فرسایی که در آموزش‌های نظامی به طور برابر به زنان و مردان سبب تحمیل فشارهای روانی نابرابر به این دو جنس می‌شود. در گزارش خبری نیز این تحمیل نابرابر فشار روانی در قالب افزایش غیرمعقول خودکشی میان زنان نظامی استرالیایی نشان داده شد. از سویی در عین تحمل فشارهای یکسان میان زنان و مردان در ارتش استرالیا عدم ارائه‌ی پشتیبانی و احترام یکسان میان این دو جنس سبب آن می‌شود که زنان به سرخوردگی دچار شوند، هنگامی که زنان مشاهده می‌کنند ماحصلی از برابری در تحمل فشارهای وارده در نسبت با همکاران مرد خود ندارند، بلکه مورد بی توجهی و فرودستی قرار می‌گیرند، دچار گمگشتگی هویت به دلیل عدم شناخت از خود می‌گردند و این امر آنها را به سوی پوچ دیدن موهبت حیات می‌کشانند. منتهای این راه نیز یا خودکشی است یا زندگی توأم با افسردگی و احساس شکست برای این زنان. 


تحلیل خبر خارجی     4 ماه قبل

وجهی پنهان از خشونت علیه زنان

«واشنگتن پست گزارش داد که از هر ۳ زن آمریکایی، یک زن دچار سوء استفاده عاطفی قرار می‌گیرد و این آمار بیشتر از آمار خشونت فیزیکی است. نکته‌ی قابل تأمل این است که زنانی که آسیب‌های عاطفی در روابط خود می‌بینند، از این روابط خارج نمی‌شوند. طبق شهادت‌های برخی از این زنان گرفتار شدن از حیث مالی، سبب عدم خروج آنان از روابط آزاردهنده‌ شده است. بر این اساس نتیجه‌گیری می‌شود که بالا بردن توان اقتصادی زنان سبب کاهش آزارها و سوء استفاده‌های عاطفه می‌گردد.» 

توان اقتصادی و استقلال مالی زنان از مباحث مهم حوزه‌ی زنان می‌باشد. یکی از راهکارهای حل مشکلات زنان خصوصاً در رابطه با سوء استفاده‌های عاطفی در خانواده و یا روابط خارج از چارچوب خانواده، به وجود آوردن «استقلال مالی» برای زنان در جهت سهولت ترک روابطی که بر پایه‌ی آزار عاطفی زنان می‌باشد، بوده است. 

استقلال اقتصادی زن معمولاً به عنوان تنها راه علاج خروج زنان از زندگی مشترک و روابط آسیب‌زا عنوان می‌شود به گونه‌ای که اگر استقلال مالی برای زنان پدید آید در روابط آسیب زا باقی نمی‌مانند. اما این علت‌یابی ناقص است. شواهدی از زنانی وجود دارد که علیرغم توان مالی و جایگاه اجتماعی قابل قبول از رابطه‌‌ای که مورد آزار عاطفی و فیزیکی قرار می‌گیرند خارج نمی‌شوند به مانند «سیمون دوبوار» که در رابطه عاشقانه‌اش با ژان پل سارتر، «سیمین دانشور و جلال آل احمد» و بسیاری دیگر که در اطراف ما زیست می‌کنند. به نظر می‌رسد یکی از دلایل احتمالی عدم خروج زنان از روابط عاطفی که آزار عاطفی برایشان به ارمغان می‌آورد، نیاز به مورد توجه واقع شدن و تحسین شدن توسط مردی است که قلب‌شان را فتح کرده است. فتح شدن قلب زنان توسط مردان، به گفته‌ی روانشناسان سبب آن می‌شود که آن مرد به عنوان یک مرد خاص و فوق العاده در نظر زن جلوه نماید به گونه‌ای که بهتر از او در جهان وجود ندارد! 

نکته‌ی مهم در این بحث آن است که مردان آزارگر خلاف فطرت حقیقی یک مرد عمل می‌کنند به گونه‌ای که فطرتاً میل و نیاز به حمایتگر بودن را دارند، در زندگی مشترک و یا روابط عاطفی خلاف حمایتگری و در راستای آزارگری عمل می‌کنند، لذا می‌طلبد برای کاهش آزار دیدن زنان در زندگی مشترک، به تربیت مردان در راستای فطرتشان پرداخته شود! به نظر می‌رسد علاج رهایی زن از آزاردیدن در روابط ترک رابطه و ناپایداری زوجیت نیست بلکه تداوم زوجیت با تربیت مردان حمایتگر است.


تحلیل خبر خارجی     4 ماه قبل

خودکم بینی نتیجه برابری خواهی

«به گزارش خبرگزاری phys.org با همه‌گیری ویروس کرونا و کمرنگ شدن مسئولیت‌های کاری، زوج‌های دوشغله تجربه‌ای جدید از تقسیم کارهای خانگی را کسب کردند. این در حالی است که معمولاً مادران مجبور به ترک شغل خود یا کاهش ساعت کاری خود می‌شوند تا به کارهای خانه برسند، چون کلیشه‌های جنسیتی سهم زیادی از کارهای خانه را بر عهده زنان قرار داده است. زنان خانه سرایدار دیده می‌شوند و مردان تأمین کننده! این گزارش از نارضایتی زنان خانه‌دار و سرخوردگی‌شان از نابرابری تقسیم کار خانگی نیز حکایت می‌کند!» 

بسیاری از کارشناسان حوزه‌ی زن و خانواده بر این باور هستند که اساساً جنبش فمینیسم به نوعی دستپاچگی مبتلا گردید که در نتیجه‌ی این دستپاچگی به انحراف کشید و نتوانست به آرمان خود یعنی «اعاده‌ی حقوق تضییع شده زنان» دست پیدا کند. بر این اساس خود تبدیل به لبه‌ی دیگر قیچی در ایجاد بسترهای ظلم به زنان شد. 

شاهد این مدعا نیز گزارش خبری ذکر شده است. ایده‌ی برابری جنسیتی که از بحبوحه‌ی قبل از وقوع انقلاب فرانسه توسط «اولَمپ دوگوژ»، مادر تمام نحله‌های فمینیستی به گود مبارزات و مطالبات زنان وارد شد اگرچه در راستای وضعیت بهتر و بازپس‌گیری هویت انسانی زن به ادبیات مبارزات زنانه در غرب وارد شد اما دارای دستپاچگی محسوسی بوده است. 

این ادبیات زن، مشغله‌های خانگی زن، احساسات و عواطف زن، مدیریت امور خانواده و خانه با تمام ظرایف مادی و عاطفی که توسط زن به وقوع می‌پیوندد را پست و دون‌مایه شمرده است و درست در تایید هرآنچه طی تاریخ مشاجرات جنسیتی در غرب و در راستای پست خوانده شدن جنس زن به کار می‌رفت حرکت نموده است. لذا احساسات و عواطف زنانه را در تزاحم عقل و اندیشه‌ورزی می‌خواندند، کارهای خانگی را در راستای غلبه‌ی عاطفه بر عقل می‌دانستند و برای رهایی زن از آن خواستار ورود زنان به اشتغال ولو شغل‌هایی که در توان و در شأن زن نیستند شدند. 

برابری در تقسیم کارخانگی را نیز در همین راستا علم نمودند. این روال نادرستِ مبتنی بر دستپاچگی را که ابتدائا در فهم مسئله حقیقی زنان و سپس اتخاذ راهبردی در جهت حل مسئله بوده است کماکان ادامه‌ می‌دهند؛ به مانند آنچه در گزارش خبری مذکور آمده است. این امر سبب خستگی روحی و جسمی زن شده است، اما نه به دلیل بارهای مسئولیتی مضاعفی که بر دوش می‌کشد بلکه به دلیل مسئله‌ای بزرگتر و عمیق‌تر. این مسئله سردرگمی و گیجی زن غربی از چیستی زن بودن یا به عبارت بهتر از چیستی خودش است. 

او در خارج از منزل کار می‌کند اما دستمزد برابر با مردان همرده‌ی خود دریافت نمی‌کند، در اولویت تعدیل نیروهای کاری قرار دارد؛ در منزل نیز کارهای خانه را برایش به مانند سرایداری کردن پست و دون‌مایه معرفی نموده‌اند. «آیا چنین زنانی حق ندارند دچار سردرگمی های هویتی شوند وقتی که نه مرد هستند و نه زن؟!» 

به انحراف کشیده‌شدن جریان فمینیسم دقیقاً از این نقطه آغاز می‌شود. دستپاچگی این جریان زن را کأنّه انسان اخته‌ای نموده است که در سردرگمی هویتی دست و پا می‌زند. جالب است بدانید که سرریز این اختگی در زنان در سال‌های اخیر به صورت افزایش میل دختران به تغییر جنسیت است. خبرگزاری‌های مختلفی چون گاردین تحقیقاتی را منتشر کرده‌اند که از افزایش خیره کننده‌ی تغییر جنسیت در دختران خبر داده است. 

لینک خبر پایانی


تحلیل خبر خارجی     4 ماه قبل

یک بام و دوهوای مدافعان زن، زندگی، آزادی

«در پی وقوع حادثه‌ی دلخراش سبزه‌وار که به شهادت حمیدرضا الداغی انجامید، برخی چهره‌های حامی غائله‌ی موسوم به زن، زندگی، آزادی همچون محسن برهانی استاد اخراجی دانشگاه تهران، عمل غیورانه‌ی شهید را در دفاع از دختران خشونت دیده سبزه‌واری کم ارزش عنوان کردند و با عناوین "نفله‌گی"، "فضولی" و... سعی در تخطئه این عمل ارزشمند نمودند.» 

تا قبل از حادثه‌ی سبزه‌وار و به شهادت رسیدن شهید حمیدرضا الداغی، عده‌ای از جامعه شناسان که همراه با غائله‌ی زن، زندگی، آزادی بودند، «حجاب» را نمود مردسالاری در ایران عنوان می‌کردند که حق زن بر بدنش را سلب می‌نماید. اما همراهان این نظریه‌پردازان امروزه، هزاران انگ بر دختران آن شب حادثه می‌زنند و با این ادعا که انتخاب آنان همراهی با آن پسران بود، عمل ارزشمند شهید را فضولی قلمداد می‌کنند! کاش این آقایان نظریه پرداز و دلسوز زنان یکبار بگویند دقیقا به کدام مسلک و مکتب فکری تعلق دارند؟! حتی معتقدین به مکاتب مادی‌گرایانه‌ی غربی همچون فمینیستها نیز هنگامی که صرفا فیلم حادثه‌ی سبزه‌وار را ببینند، از مصادیق آشکار آزارجنسی sexual harassment تلقی می‌کنند، زیرا عناصر «زور» و «تهدید» با ابزار خشونت مردان، قمه‌کشی، عربده‌کشی و سوء استفاده از قدرت بندی مردانه در راستای اعمال زور به دختران به وضوح قابل ادراک است! بر این اساس زن حق دفاع از بدن خود را دارد اما چگونه وقتی توان و یارای این امر را به لطف ندارد؟! 

نقص نظری و دیدگاهی مکاتب نظری غربی همچون مکاتب فمینیستی در ارائه راهکار، در گرو عدم تبیین منزلت زن مشخص می‌گردد! این درحالی‌است که در اسلام زن دارای کرامت‌ است هم نفس او و هم جسم او و هیچکس حتی زن حق ندارد این کرامت را بشکند. بر این اساس آیت الله جوادی آملی کرامت زن را حق‌الله می‌دانند و بر این اساس تمام مردم اعم از زن و مرد در جامعه و خانواده موظف به حفظ و دفاع از این کرامت هستند! پس شهید عزیز و سعیدِ ما، شهید حمیدرضا الداغی، وظیفه‌ی اسلامی خود در دفاع از دختران خشونت دیده را انجام داد. دفاعی که بازدارندگی قابل توجهی در ایجاد آزارهای جنسی مشابه در آینده علیه زنان و دختران را در معابر و خیابانها میتواند داشته باشد اما گویا این بازدارندگی به مذاق برخی خوش نمی‌آید! 

می‌بینیم که از منظر غربی خصوصا فمینیسم و از منظر اسلامی عمل شهید الداغی نه تنها باطل و نفله‌گی و فضولی نیست بلکه ارزشمند و قابل تقدیر است. خون شهید بزرگوار عیار ادعاهای طرفداری عده‌ای بزدل از زنان و حقوق شهروندی‌شان را به خوبی مشخص نمود.

تحلیل خبر داخلی     4 ماه قبل

بلایی به نام تماشاگری

«در فیلم اولیه‌ی مصاحبه با دختری که شهید الداغی برای دفاع از او با اراذل و اوباش درگیر شد، مادر این دختر در ارزشمندی عمل شهید گفتند: «می‌توانست مانند دیگران ببیند و جلو نیاید، رد شود اما این‌کار را نکرد. اگر مثل دیگران بود شاید دخترم دیگر زنده نبود.»» 

جالب است که اصطلاح تماشاگر بودن "Bystander effect" نمایانگر یکی از معضلات زنان در غرب و کشورهای خو گرفته با فرهنگ غربی می‌باشد. «تماشاگر» به شهروندانی می‌گویند که هنگام مواجهه با مزاحمت‌ها و آزارهای جنسی علیه زنان در هر سطحی واکنشی مداخله‌گرانه در راستای دفاع از زنان ولو در قالب تماس با پلیس و گزارش مزاحمت انجام نمی‌دهند. تنها عکس‌العمل این شهروندان تماشاگری و در نهایت فیلمبرداری از صحنه‌ی آزارگری است. 

درهمین راستا سال ۲۰۲۱ پلیس فیلادلفیا آمریکا گزارش داد که زنی درحالی که سوار قطار بود، در مقابل چشمان شهروندان بی تفاوت، به مدت ۴۰ دقیقه مورد آزارجنسی و تجاوز قرار گرفت، این درحالی بود که آنان درحال فیلمبرداری بودند اما با پلیس تماس نگرفتند!  

موج تبلیغاتی گسترده‌ای که طی ده سال اخیر و به ویژه در یکسال گذشته علیه فریضه‌ی امر به معروف و نهی از منکر توسط رسانه‌های خارجی و از خودبیگانه‌ی داخلی راه افتاد، و آن را مترادف با «فضولی» و «دخالت» القا کردند، در حقیقت در صدد تحریف معنای اصیل و حفاظت‌گونه‌ی این حکم الهی بودند. تلاش غرب در راستای زدودن معضل «تماشاگری» را می‌توان در فیلم‌ها و مستندهایی دید که تلاش در راستای کاهش آزاردیدگی زنان در معابر و خیابان‌هاست. 

فریضه‌ی الهی امر به معروف و نهی از منکر نقطه‌ی مقابل معضل «تماشاگری» و آسیب‌های دنباله‌روی آن است، آسیب‌هایی که تیزی آن بر گردن زنان و امنیت جانی، روانی و حیثیتی آنان است. فریضه‌ای که نبودش در غرب سبب به سخره گرفته شدن مطالبه‌ی معروف فمینیسم به نام «حق تسلط بر بدن» زنان توسط مردان متجاوز در معابر و خیابان‌ها شده است!

تحلیل خبر داخلی     4 ماه قبل

کشمکش‌های ضمیر!

درحالی که جنسیت مدت‌هاست به عنوان برساخت اجتماعی توسط نظریه‌پردازان نحله‌های مختلف فمینیسم قلمداد می‌شود، اخباری از درگیری مردان و زنان بیولوژیکی که خود را دارای جنسیت مخالف خود می‌دانند به دلیل مورد خطاب قرارگرفتن با ضمیر متناسب با بیولوژی‌شان منتشر می‌شود. 

نکته‌ی قابل توجه آن است که در برخی کشورهای غربی اگر مردم بر اساس ضمایر محاوره‌ای که در گفت‌وگوی عادی رد و بدل می‌شوند و متعلق به جنسیت بیولوژیکی است، فرد ترنس‌جندری را خطاب کنند، متهم به ایجاد مزاحمت و توهین به حقوق شهروندی شده و به شکایت تهدید می‌شوند. 

باگ بزرگ "آزادی" در نظام ایدئولوژی لیبرالیسم که عدم مشخص نمودن حد و حدود برای آزادی دیگران بود در مقام عمل و در زندگی روزمره‌ی کشورهای تحت سیطره‌ی نظام ایدئولوژی لیبرالیسم در صورت‌هایی چون برخورد شهروندان با افراد موسوم به ترنس قابل مشاهده‌ است. 

دور از انتظار نیست که در آینده‌ای نه چندان دور شاهد شکل‌گیری جنگ و درگیری‌هایی میان شهروندان معمولی و افراد موسوم به ترنس باشیم که به دلیل تعارضات ایجاد شده در حقوق شهروندی‌ خود تحت عنوان "آزادی" ذیل نظام فکری لیبرالیسم به وقوع پیوسته است. 

در این میان اما نباید از آسیب‌هایی که زنان از مردان بیولوژیک زن‌نما می‌بینند غافل بود. آسیب‌هایی که در عرصه‌های مختلف اجتماعی، زندگی خانوادگی، ورزش، اشتغال و... بوجود آمده است و زنان محکوم به سنجیده شدن با مردانی شده‌اند که طبق اصول آزادی لیبرالیسم در جنسیت زن جای‌ گرفته‌اند و چه بسا به واسطه‌ی این زن‌نماها از بسیاری از فعالیت‌های اجتماعی باز بمانند همانند آنچه در ورزش زنان به وقوع پیوسته است و اعتراضات بسیاری از زنان ورزشکار را به دنبال داشته است.

تحلیل خبر خارجی     4 ماه قبل

برهنگی؛ حق نوین زنان!

خبرگزاری فرانس ۲۴ در رابطه با وزیر زن کابینه‌ی امانوئل مکرون، خانم "مارلن شیاپا"، نویسنده و اکتیویست فمینیست و حواشی همکاری او با مجله‌ی پلی‌بوی و تصویر نیمه‌برهنه‌ی او بر جلد مجله‌ی پلی بوی گزارشی ارائه نمود. در این گزارش از بالا گرفتن انتقادات مخالفان سیاست‌های خانم وزیر اقتصاد اجتماعی فرانسه و حتی اعتراضات گسترده فمینیست‌های همسو با مارلن شیاپا با عکس روی جلد پلی بوی خبر ارائه شده است. 

علیرغم آنکه مارلن شیاپا در مواجهه با انتقادات گسترده‌ای که نسبت به همکاری و عکس غیراخلاقی او در مجله‌ی پلی بوی انجام شده است و این‌بار نیز فمینیست‌های همسوی با سیاست‌های خانم شیاپا علیه اقدام اخیر او هم‌صدا با منتقدین شده‌اند، نیمه‌برهنگی خود را در راستای حمایت از حقوق زنان اعلام کرد! 

علیرغم آنکه نگرانی‌هایی از رواج گسترده‌تر آزارهای خیابانی علیه زنان در فرانسه پس از عمل اخیر خانم شیاپا بوجود آمده است، او کماکان مدعی است که اگر واپسگراها و مقدس‌مآبان فرانسه ناراحت هم بشوند باید بپذیرند که زنان آزاد هستند با بدنشان هرطور و هرجا می‌خواهند بروند! 

سوال اینجاست؛ علیرغم وجود قوانین و جرم‌انگاری آزارهای خیابانی علیه زنان در فرانسه، این قانون‌ آیا بازدارندگی لازم را در جهت حفظ زنان برای آنچه خانم شیاپا تحت عنوان حق زن برای توجیه نیمه برهنگی خود عنوان می‌کنند داشته است؟! 

به عبارت بهتر اگر مسئله‌ برهنگی، حق زن است نه میل شخصی خانم شیاپا؛ آیا در جهانی که جنسی‌زدگی و ابژگی زنان به طور سیستماتیک تکثر زیبایی زنان را محدود به استانداردهای خاص می‌کند و به کسانی که این استانداردها را کسب کنند شأن انسانی تعلق می‌گیرد، زنان در چرخه‌ی خودشی‌انگاری به جهت کسب شئونات انسانی که مدرنیته آن را ساخته است دچار آسیب‌های روحی، جسمی و حتی مرگ می‌شوند، گرفتار شدن در گرداب شی‌وارگی ساخته‌ی نظام مردسالاری نوین، حق زنان است؟!


تحلیل خبر خارجی     4 ماه قبل

چه کار خوبی کردید برای مادربزرگ شعر گفتید!

در دیدار شاعران با رهبرمعظم انقلاب در تاریخ ۱۶ ام فروردین، رهبری پس از آنکه یکی از شاعران، شعر خود را با موضوع مادربزرگ و تکریم مقام مادربزرگ تقدیم نمود، از مضمون شعر به جهت پرداخت به مادربزرگ تجلیل نمودند. 

در فرهنگ اسلامی با افزایش سن زن اگرچه زیبایی و لطافت ظاهری زن به خزان می‌گراید اما شأن انسانی او افزایش می‌یابد. علت این امر زحماتی است که زن در نقش‌های مختص خود خصوصا در نقش "همسری" و "مادری" متحمل شده است. این تکریم ابتدا از جانب خداوند در آیه‌ی ۲۳ سوره‌ی مبارکه اسراء آمده است که پس از فرمان بندگی خداوند به احترام والدین در هنگام کهولت سن و پرهیز از بی‌احترامی حتی با گفتن "اُف" صورت گرفته است. لذا می‌توان چنین گفت که زنان مسلمان از رویارویی با کهنسالی به دلیل از دست دادن شأن انسانی، اجتماعی و خانوادگی خود ترسی ندارند. 

اما در غرب، از دغدغه‌های جامعه شناسان و فمینیست‌ها، مواجهه‌ با ترس پیری در زنان است به طوری که برای تاخیر در این روند انواع و اقسام اعمال جراحی زیبایی را ایجاد نموده‌اند اما کماکان قادر به توقف این ترس نبوده‌اند. 

اگرچه در کشورهای شرقی همچون ایران اعمال جراحی رشد پیدا کرده‌اند اما ریشه‌ی گرایش زنان به اعمال جراحی در ایران ترس و اضطراب مرگبار در جهت از دست دادن شأنیت انسانی و احترام خود در جامعه و خانواده به دلیل کهولت سن نیست.


تحلیل خبر داخلی     4 ماه قبل